Abstract:
این مقاله، به «نقد و بررسی الگوهای حل بحران هویت و تطبیق آن بر افغانستان معاصر» میپردازد. افغانستان یک کشور چندقومی- فرهنگی است که تقریبا سه دهة کامل از جنگ ویرانگر سراسری آن میگذرد. این نوشتار، بدون انکار نقشآفرینی مداخلات بیرونی، علل و عوامل و نیز راهحلهای اصلی این جنگ طولانیمدت را در درون خود جامعة افغانستان میجوید و آن را با «بحران هویت ملی» مرتبط میداند. برای حل بحران هویت، دو الگوی نظری وجود دارد: یکسانسازی و چندفرهنگیگرایی. با توجه به تجربة شکست الگوی یکسانسازی حل بحران هویت در کشورهای چندقومی ـ فرهنگی، الگوی چندفرهنگیگرایی برای حل این مسئله در اینگونه کشورها کارسازتر از الگوی قبلی به نظر میرسد. البته موفقیت این الگو، در گرو استفادة مناسب از ظرفیتهای فرهنگی خود جامعة افغانستان است که باید مطابق مختصات قومی ـ فرهنگی و نیازهای عینی و ضرورتهای حیاتی این جامعه صورتبندی و بومیسازی شود. در این راستا میتوان از مفاهیم اصیل دینی، مانند برابری انسانی، کثرت قومی ـ فرهنگی، کرامت ذاتی بشر و عدالت اجتماعی کمک گرفت.
Machine summary:
دستاورد این ماجرا چیزی جز شکاف و چندپارچگی وسیع ملی نبود که بر اثر آن، زمینههای اجتماعی شکلگیری نظام و دولت ملی بهکلی منتفی گردید و بحران هویت بسان یک منبع آتشفشان خاموش، اما ویرانگر و آمادة انفجار، همچنان در لایهها و سطوح زیرین جامعة افغانستان ادامه یافت تا اینکه در سال 1357 شمسی احزاب کمونیستی طرفدار شوروی (سابق) با انجام یک کودتای نظامی زمام قدرت سیاسی را به دست گرفتند.
همانگونهکه این الگوی نظری نشان میدهد، الگوی یکسانسازی برای حل بحران هویت در افغانستان، نهتنها هیچ کمکی نکرده، بلکه خود موجب پیدایی و تشدید آن شده است و خود منشأ و سرچشمة بحرانهای اجتماعی ـ سیاسی دیگر از قبیل بحران مشروعیت، نفوذ و...
3. نظامهای سیاسی حاکم بر جوامع چندقومی ـ فرهنگی وقتی میکوشند احساسی از هویت ملی و تعلق به آن را در میان شهروندان گسترش دهند، هرگاه بتوانند به ارزشهای عام و مشترک میان تمامی اقوام و گروههای اجتماعی و فرهنگی دست یابند، توفیقی بزرگ در ایجاد و تقویت هویت ملی کسب خواهند کرد؛ اما اگر بهجای تمسک به ارزشهای مشترک، بخواهند ارزشهای اساسی گروه اکثریت حاکم را بر دیگران تحمیل کنند، در آن صورت گروههای اقلیت را در موضع دفاع از هویت اقلیتی خود قرار میدهند و چرخة بحرانها را همچنان در گردش نگه میدارند.
i. راهکارها حال با توجه به وضعیت چندقومی ـ فرهنگی جامعة افغانستان و همچنین با توجه به فاصلههای اجتماعی ـ فرهنگی میان بخشهای مختلف این جامعه، گسترش ارتباطات میانفرهنگی، نظام آموزشی چندفرهنگی، گسترش رسانه و اصلاح نظام سیاسی، همگی میتوانند بهعنوان راهکارهای ترویج چندفرهنگیگرایی در این کشور، نقشآفرینی کنند؛ اما نقش نهاد سیاست، همانگونهکه در تولید بحران بسیار برجسته بوده است، قاعدتا در حل بحران نیز عامل محوری شمرده میشود.