Abstract:
یکی از عمدهترین پیامدهای چالش پسااثباتگرایی در معرفتشناسی، حاکمشدنِ دوگانههای تقلیلگرایانه حول تقابلهای مفهومیای چون واقعگرایی و سازهانگاری یا عقلگرایی و نسبیگرایی بوده است. پرسش اصلی شکلدهنده به مقاله حاضر این بوده است که در مواجهه با چالشِ ضدمبناگرایی، چگونه میتوان همچنان تبیینی از «عقلانیت» بهمثابه «امکان ارزشیابیِ عینیِ معقولیتِ یک گزاره یا موضع» ارائه داد؟ در پاسخ، فرضیهی این مقاله بر این است که این تبیین را میتوان برمبنای روایت خاصی از پراگماتیسم ارائه کرد که بر دریافتی عرفی (عقلسلیمی) از واقعیت و درکی عملی از امر معقول پایهریزی میشود. محور این تبیین، تاکید بر «کیفیتی» در «فرایند عقلانیِ ارزیابیِ گزارههای علمی یا مواضع هنجاری» است که اصل صدق/ اعتبار را میتوان بر آن استوار کرد: «رایزنانه بودن» یا گشودگی به روی سنجش؛ در این راستا، مقالهی پیشِرو به برجسته ساختنِ این مشخصهی مشترک در میان طیفی از نظریهپردازانِ فلسفهی علم و معرفتشناسیِ علوم اجتماعی میپردازد. از آنجا که روایت مورد نظر حول مباحثی چون ماهیت واقعیت و شرایط شناختِ امر معقول سامان مییابد، این مقاله بر چارچوبی فرا-نظریهای بنا میشود، چارچوبی که مفهوم «فرونسیس» ارسطو انسجامبخش آن است.
Machine summary:
هدف این مقاله برجستهساختن مشخصه یا کیفیتی است که طیفی از رهیافتهای معرفتشناختی در ارجاع به آن بهمنزلۀ معیار یا مبنای تشخیص گزارۀ صادق از کاذب یا موضع معقول از نامعقول اشتراکنظر دارند و براساس آن میتوان نوعی مشابهت میان طیف متنوعی از نظریهپردازان حوزۀ معرفتشناسی (در فلسفۀ علم و علوم اجتماعی) مشاهده کرد: ماهیت «سنجشپذیر» یا «رایزنانه» (deliberative) (یا بهتعبیری انتقالپذیربودن) داعیههای حقیقت در چهارچوب فرایند شناخت عقلانی.
2. چهارچوب نظری: فرونسیس بهمثابۀ فرانظریه چگونه میتوان در مواجهه با دشواری ضدمبناگرایی همچنان تبیینی از «عقلانیت» بهمثابۀ «امکان ارزشیابی عینی معقولیت یک گزاره یا موضع» ارائه داد؟ درپاسخ، فرضیۀ مقاله این است که این تبیین را میتوان برمبنای روایت خاصی از عملگرایی (pragmatism) ارائه کرد که بر دریافتی عرفی (عقلسلیمی) از واقعیت و درکی عملی از امر معقول استوار است.
بهبیان نوعملگرایانی چون هیلاری پاتنم، در این برداشت عملگرایانه، تأکید میشود که صرفا درقالب «دسترسپذیری به حقیقت در عمل» است که میتوان از واقعیت و صدق سخن گفت؛ بدینمعناکه سنجشگری عقلانی داعیههای حقیقت بر بنیادهایی عملگرایانه صورت میگیرد، یعنی بنیانهایی که درجریان عمل و تجارب تاریخی بهمثابۀ فرایند کشف حقیقت عمل کردهاند: نقدپذیری، بازبودن بهروی مباحثه و آزمون، آمادگی توجیه ادعاها.
بهزعم نگارنده، میتوان سرشت رایزنانۀ حاکمبر فرایند عقلانی شناخت گزارۀ صادق یا موضع معقول را همچون محدودۀ مشترکی تلقی کرد که براساس آن اشتراک نظری میان تنوعی از رهیافتهای معرفتشناختی پساپوزیتویستی در فلسفۀ علم و معرفتشناسی علوم اجتماعی قابلشناسایی است، برداشتی که ریچارد برنشتاین در کتاب فراسوی عینیگرایی و نسبیگرایی از آن به گذار از «عقلانیت مبتنیبر قواعد معین» (پیشفرض عقلگرایی و تجربهگرایی) به «عقلانیت عملی، یا مبتنیبر تفسیر داورانه و پشتیبانی از آن با دلیل» یاد میکند.