Abstract:
داﻧﺸﻮران ﻣﺴﻠﻤﺎن ﻫﻤﻮاره از ﻗﺮآن و ﺳﻨّﺖ ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﮥ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎی ﻓﻬﻢ آﻣﻮزه ﻫﺎی دﯾﻨـﯽ ﯾـﺎد ﮐﺮده اﻧﺪ. ﺳﻨّﺖ و ﺣﺪﯾﺚ، ﺧﻮاه ﻣﺘﺮادف ﺑﺎﺷﻨﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺣﮑﺎﯾﺖ ﮔﺮی ﺣﺪﯾﺚ ﺑﺮای ﺳﻨّﺖ، ﻧﻘﺶ وﯾﮋه ای در ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻗﺮآن اﯾﻔﺎ ﮐﺮده اﻧﺪ. ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﻣﻔﺴﺮ اﻟﮑﺎﺷﻒ ﻫﻢ از ﺣﯿﺚ ﻣﺒﺎﻧﯽ و ﻫﻢ از ﺟﻨﺒـﮥ روش، از ﺳـﻨّﺖ ﺗﻔﺴـﯿﺮی ﻋﺎﻟﻤـﺎن ﭘﯿﺸﯿﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎن، ﺑﻪ وﯾﮋه ﻣﻔﺴﺮان ﺷﯿﻌﯽ، ﭘﯿﺮوی ﮐﺮده اﻣﺎ در ﺣﻮزه روﯾﮑﺮد ﺗﻔﺴﯿﺮی، ﺷﯿﻮه ای ﻣﺘﻤـﺎﯾﺰ را ﺑﻪ ﮐﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺷﺮاﯾﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ روزﮔﺎرش، ﻣﺘﻐﯿﺮ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪه آن ﺑﻮده اﺳﺖ. ﻣﺴﺌﻠﮥ اﺳﺎﺳﯽ اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ اﯾﻦ اﺳﺖ: ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺷﺮاﯾﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و دﯾﻨـﯽ روزﮔـﺎر ﻣﻐﻨﯿﻪ در ﺷﮑﻞ ﮔﯿﺮی ﺗﻔﺴﯿﺮ اﻟﮑﺎﺷﻒ، وی ﭼﮕﻮﻧﻪ از ﺣﺪﯾﺚ ﺑﻬﺮه ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳـﺖ؟ ﻫﻤﭽﻨـﯿﻦ ﻓـﺮاز و ﻓـﺮود ﺣﺪﯾﺚ در اﯾﻦ ﺗﻔﺴﯿﺮ، از ﭼﻪ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ؟ اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺑﺎ روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ ﻧﺸﺎن داده اﺳﺖ ﻣﻐﻨﯿﻪ ﻫﻢ از ﺟﻨﺒﮥ اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ رواﯾﯽ و ﻫﻢ از ﻧﻈﺮ روش ﮐﺎرﺑﺴﺖ ﺣﺪﯾﺚ در ﺗﻌﯿﯿﻦ آﯾﺎت، روﯾﮑﺮد ﺗﻘﺮﯾﺒﯽ اﻗﻨﺎﻋﯽ را در ﻧﻈﺮ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. اﯾﻦ ﭼﻨـﯿﻦ ﻧﮕﺎﻫﯽ از ﻣﺒﺎﻧﯽ ﺧﺎص ﻣﻐﻨﯿﻪ، و ﻧﻪ ﻣﺒﺎﻧﯽ ﻣﺸﺘﺮک ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻔﺴﺮﯾﻦ، ﻧﺸﺌﺖ ﮔﺮﻓﺘـﻪ اﺳـﺖ. ﺗﺤﻠﯿـﻞ اﯾـﻦ روﯾﮑﺮد، ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ اﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻐﻨﯿﻪ ﺑﻪ ﺿﺮورت اﺻﻞ وﺣﺪتﺟﺎﻣﻌﮥ اﺳﻼﻣﯽ و ﻣﺸﺘﺮﮐﺎت ﻣﺴـﻠﻤﺎﻧﺎن در ﺣﻮزه ﺑﺎورﻫﺎ و ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺗﻮﺟﻪ و ﺗﺄﮐﯿﺪ واﻓﺮ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﺷﺎﺧﺼﻪ ﻫﺎی اﯾﻦ ﺟﻬـﺖ ﮔﯿـﺮی، ﻫـﻢ در ﻧﺤـﻮه اﺳﺘﻨﺎد ﻣﻔﺴﺮ ﺑﻪ رواﯾﺎت ﻓﺮﯾﻘﯿﻦ و ﻫﻢ در روش ﻫﻢ اﻓﺰاﯾﯽ و ﻫﻤﮕﺮاﯾﺎﻧﮥ وی، در ﻣﻘـﺎم ارﺟـﺎع ﺑـﻪ ﺷـﯿﻮه ﻣﺤﺪﺛﺎن و ﻣﻔﺴﺮان ﭘﯿﺸﯿﻦ در ﻣﻘﺎم ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ. اﺗﺨﺎذ اﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ روﯾﮑﺮدی، ﺗﻔﺴﯿﺮ وی را ﮐﺎرآﻣﺪ، ﭘﻮﯾﺎ و ﻋﺼﺮی ﻧﺸﺎن داده اﺳﺖ.
Machine summary:
چنین مینماید مفسر الکاشف هم از حیث مبانی و هم از جنبۀ روش، از سنّت تفسیری عالمانِ پیشینِ مسلمان، بهویژه مفسران شیعی، پیروی کرده اما در حوزۀ رویکرد تفسیری، شیوهای متمایز را به کار گرفته که شرایط اجتماعی و فرهنگی روزگارش، متغیرِ تعیینکنندۀ آن بوده است.
جُستار پیش رو در مقام بررسی و واکاوی «حدیث» در تفسیر الکاشف است و این که چگونه فضای زمانی و مکانی، مرحوم مغنیه را، در کاربست حدیث در مقام تفسیر، تشویق کرده و سایهگستریِ روایت در تفسیر، با توجه به عصری بودنِ تفسیر او، چه ابعادی دارد؟ بنا به تصریح مفسر ما، انتخاب رویکردیِ اقناعی و تقریبگرایانه در تفسیر الکاشف، انگیزۀ اصلی او در این مهم بوده است.
۶. پذیرش حدیث بر اساس اجماعِ عالمان شیعه مغنیه برای شرح واژۀ «کتمان» در آیۀ ۱۵۹ سورۀ بقره (إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ مَا أَنْزَلْنا) و نسبت آن با کلمۀ «لعنت» در همین آیه (أُولئِک یلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُون) اشاره میکند و چنین میگوید: این کتمان پس از آگاهی به احکامِ خدا یا سنّت رسول الله( و یا حکم عقل است که لعنت و دوری از رحمت خدا را بهدنبال دارد.
(مغنیه، ۱۴۲۴ق، ج1، ص34) این حدیث تقطیع شده است و لذا مغنیه به هنگام تفسیر آیۀ ۱۹۰ سورۀ بقره، شکل کامل روایت را اینگونه آورده است: «قالَ رَسُولُ اللهِ(: خَیْرُ النَّاسِ اَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاسِ وَ شَرُّ النَّاسِ مَنْ تَخَافُ النَّاسُ مِنْ شَرِّهِ.
(همان، ج7، ص361) نقل سبب نزول مربوط به آیۀ اول سورۀ مجادله که در موضوع ظِهار است، نمونۀ دیگری است که میتوان گفت مرحوم مغنیه بر اساس سبب نزول، آیه را تفسیر کرده است.