Abstract:
مقاله حاضر فصلی است از کتاب مسیحیت ارتدوکس شرقی از منظری غربی، نوشته جرج فلوروسکی (1893ـ1979)، کشیش، الهیدان و مورخ ارتدوکس که سالها در کرسی تدریس «تاریخ آبای کلیسا» فعالیت علمی داشته است. او را یکی از موثرترین الهیدانان ارتدوکس در قرن بیستم شمردهاند. او در این مقاله مفهوم سنت را بررسی میکند؛ زیرا سنت کلیسایی نقش بسیار مهمی در دیانت ارتدوکسی دارد و ارتدوکسها خود را متعهد میدانند هیچ چیز جدیدی ابداع نکنند، بلکه در عوض سنت مکتوب و غیرمکتوب آبای مقدس، شوراها و اعتقادنامهها را بازبگویند. برای آنکه مفهوم و نیز کارکرد سنت روشن شود، او ابتدا بسترهای پیدایش سنت را مطرح میکند؛ یعنی اینکه چه مسائل و مباحثی در کلیسای اولیه درگرفت که کلیسا را واداشت تا حدود و ثغور سنت را تدوین کند. او در ادامه مهمترین الهیدانانی که در تعریف و تعیین مفهوم سنت نقش داشتهاند را معرفی میکند؛ کسانی چون وینسنت اهل لرینس، ایرنئوس، آتاناسیوس، باسیل و آگوستین. او همچنین به مهمترین ملاکها و معیارهای مطرح شده در تعیین سنت اصیل و تمایز آن از بدعتها اشاره میکند؛ معیارهایی مانند «قانون ایمان» و «قانون پرستش». فلوروسکی در پایان نشان میدهد که سنت کلیسایی مهمترین مفسر متن مقدس است و در واقع انجیل همواره در بستر تعالیم جامع کلیسا فهم شده است؛ به بیان دیگر، سنت مهمترین ملاک برای تشخیص ایمان صحیح از بدعت بوده است.
Machine summary:
فلوروسکی در پایان نشان میدهد که سنت کلیسایی مهمترین مفسر متن مقدس است و در واقع انجیل همواره در بستر تعالیم جامع کلیسا فهم شده است؛ به بیان دیگر، سنت مهمترین ملاک برای تشخیص ایمان صحیح از بدعت بوده است.
بدین ترتیب، از نظر ایرنئوس، قرائت متن مقدس باید تحت هدایت قانون ایمان باشد؛ قانونی که مؤمنان بهواسطه اظهارنامه ایمانی زمان تعمید به آن متعهدند ([هنگام مسیحیشدن] در این قانون پذیرفته شدهاند) و با همین قانون بهتنهایی میتوان پیام اساسی یا حقیقت متن مقدس را به اندازه کافی تعیین و ارزیابی کرد.
بیشک این به آن دلیل نبود که سنت میتوانست چیزی بر آنچه در متن مقدس بروز یافته بود بیفزاید، بلکه به آن علت بود که سنت بستری زنده و چشماندازی جامع را در اختیار میگذاشت که فقط در آن بستر و چشمانداز، امکان تشخیص و فهم مقصود حقیقی و کلیت طراحی نوشته مقدس، یعنی مقصود و طراحی خود انکشاف الهی، وجود داشت.
Turner) روش تفسیری آتاناسیوسی را چنین توصیف کرده است: برخلاف شیوه محبوب آریوسیها که در آن بدون آنکه بافت اولیه یک متن یا چارچوب گستردهتر ارجاع در تعلیم کتابمقدس بهعنوان یک کل را در نظر بگیرند، بر معنای دستوری و نحوی آن متن تأکید میکردند، او بر لزوم این امر اصرار میورزد که باید مفاد ایمان کلیسا را معیار تفسیر قرار داد.
در نگاه نخست ممکن است فرد برداشت کند که باسیل در اینجا دو منبع دارای حجیت و دو سنجه معرفی میکند: متن مقدس و سنت؛ اما در واقع، او از این کار فاصله بسیاری دارد.