Abstract:
فهم معنای دقیق اصطلاحها و توجه به تغییر و تحول مولفههای معنایی یک واژه یا اصطلاح در طول تاریخ، سبب شناخت واقعبینانهتری از مسائل و تحلیل درست موارد کاربرد آن میشود. از جمله واژگانی که به نظر میرسد در طول تاریخ دچار تحول معنایی شده باشند، دو عنوان تشیع و رفض است که هم در فرقهشناسی و هم در علم رجال از آن دو بهره گرفته میشود. این تحقیق با تحلیل قرائن تاریخی درصدد بازخوانی واژههای «رفض و تشیع» در سدههای نخستین هجری برآمده و به این سوال پاسخ داده که آیا دو تعبیر رفض و تشیع در این قرون صرفا به شیعیان امامی اطلاق میشود یا دایره معنایی فراتر از تشیع امامی داشته و فرقهها و جریانهای دیگری از تشیع را هم در خود جای میدهد؟ این جستار در پی اثبات این مدعا است که بر خلاف تصور اولیه، دو عنوان تشیع و رفض انحصاری بر فرقه امامیه ندارد و رجوع به تعاریف خود اهل سنت از این دو اصطلاح و انطباق آن با جریانهای منتسب به تشیع، بیانگر نوعی توسعه معنایی این دو واژه در کاربردهای متقدمان است که به تدریج دچار نوعی تحدید معنایی شده و در تشیع امامی به اصطلاح امروزی خود منحصر شده و عدم توجه به این نکته از سوی برخی از پژوهشگران، تحلیلهای نادرستی نسبت به کاربرد این دو تعبیر در توصیف راویان ایجاد کرده است.
Machine summary:
اين تحقيق با تحليل قرائن تاريخي درصدد بازخواني واژه هاي «رفض و تشـيع » در ًسده هاي نخستين هجري برآمده و به اين سوال پاسخ داده که آيا دو تعبير رفض و تشيع در اين قرون صرفا به شـيعيان امامي اطلاق مي شود يا دايرٔە معنايي فراتر از تشيع امامي داشته و فرقه ها و جريان هاي ديگري از تشيع را هم در خـود جاي مي دهد؟ اين جستار در پي اثبات اين مدعا است که بر خلاف تصور اوليه ، دو عنوان تشيع و رفـض انحصـاري بر فرقۀ اماميه ندارد و رجوع به تعاريف خود اهل سنت از اين دو اصطلاح و انطباق آن با جريان هاي منتسب به تشيع ، بيانگر نوعي توسعۀ معنايي اين دو واژه در کاربردهاي متقدمان است که به تدريج دچار نوعي تحديد معنـايي شـده و در تشيع امامي به اصطلاح امروزي خود منحصر شده و عدم توجه به اين نکته از سوي برخي از پژوهشگران ، تحليـل هاي نادرستي نسبت به کاربرد اين دو تعبير در توصيف راويان ايجاد کرده است .
اين اصطلاح نيز مانند واژٔە شيعه در زبان عالمان با ابهام روبه رو است و شايد گمان شود کـه نـاظر بـه شيعۀ اثني عشري است ، ولي بايد دقت کرد همان طور که گفته شد، در طول تاريخ اسلامي اين اصطلاح بـه هر فرقه و يا فردي که مخالف با يک جريان و يا امري باشد و حکومت وقت را نپذيرد، اطلاق شـده اسـت ؛ مثلا معاويه ، شيعه عثمان را که خلافت حضرت علي (ع ) را نپذيرفتند رافضي ناميد (سبحاني ، ١١٦/۱ـ١١٧) و يا اينکه برخي از فرق نويسان همۀ شاخه هاي شيعه را رافضي دانسته اند و ذيل روافض از آن ها نام مي برنـد (بغدادي ، ١٥ـ١٧).