Abstract:
پادشاهان قاجار تا قبل از انقلاب مشروطیت، با گسترش و توسعۀ دیوانسالاری، توانستند سلطۀ سیاسی خود را که از ویژگی خودکامگی برخوردار بود، بر جامعه تسری دهند. بنابراین هدف این مقاله بررسی پدیده خودکامگی سیاسی به اتکای دیوانسالاری و بر اساس الگوی دولت پاتریمونیال ماکس وبر میباشد. در ساختار سیاسی قاجاریه، شاه که در رأس همه امور بود، در نقش حاکم پاتریمونیالی عمل میکرد که بنا به میل و اراده خود و با ملاکهایی که خود تعیین میکرد، اعضای دیوانسالاری را انتخاب مینمود، با نظارت شدید، آنها را کنترل و هر زمان که دامنۀ اقتدارش با خطر کاهش تهدید میشد، به حذف آنها از مجمع دیوانسالاران مبادرت میکرد. اعضای دیوان سالاری نیز در مقابل، تلاش خود را بر تقویت سلطه سنتی شاه بر جامعه با ایفای وظیفۀ سرسپردگیشان متمرکز میکردند. آنها میدانستند بقا و دوامشان، بستگی مستقیمی با عملکردشان در جهت افزایش اقتدار خودکامه شاه داشت. در سلطۀ سنتی وبری، خودکامگی وجهی از اقتدارطلبی است که به کمک شرایط خاصی از جمله وجود یک دیوانسالاری وابسته به حکومت محقق میشود، به گونهای که دیوانسالاری بازوی اجرایی یک فرمانروای پاتریمونیال میباشد.
The Qajar kings managed to spread their political dominance, characterized by despotism, over Iranian society through the expansion and development of burocracy prior to the constitutional revelution. In this regard the current study purports to investigate the relience of political despotism on burocracy during this period using Weber's model of patrimonialism. In the Qajar political structure, the king presiding over all issues of political authoriry, acted as a patrimonial ruler. The king appointed burocratic staff at will, based on self-designated criteria, controlling them through strict surveillance, and removing them from burocratic circles when threatening his power. The burocrats in return acting as his devotees, focused their efforts on consalidating his traditional dominance over society, knowing that their survival was directly dependent upon their performance in this respect. In Weberian traditional authority, despotism is a dimension of authoritarinism accomplished under special conditions, including the existence of a dependent state burocracy which actes as the executive arm of the patrimonial ruler.
Machine summary:
از آن جا که سرشت واقعی حکومـت قاجاریه مشابه بسیاری از نظام های سیاسی پیشین ایرانـی، بـر فردگرایـی و محـور قـراردادن شخص شاه در همه امور عمل مینمود، دیوان سالاری با تبعیت از فرامین شـاه دامنـه قـدرت مطلقه او را هر چه بیشتر گسترش داده بر تحکـیم آن مـی افـزود.
خـروج از خـط کلی سیاست های حاکم بر دیوان سالاری و تلاش برای ایفای نقـش سـازنده کـه بـه کـاهش اقتدار و دامنه سلطه شاه میانجامید، فرجامی جـز مـرگ و حـذف از دایـره خادمـان دولـت نداشت و نمونه آن اتفاقی است که برای حاجی ابراهیم خان ، قـائم مقـام و امیرکبیـر رخ داد.
(1015 بنابراین یک نظام سیاسی پاتریمونیال را باید نظـامی دانسـت کـه در آن یـک خانـدان یـا خانواده قدرت را در اختیار دارد و از طریق یک دستگاه دیوانی به اعمال سـلطه و اقتـدار بـا کیفیتی که شاه خواهان و علاقه مند به آن است ، مبادرت میکند.
فروش مناصب : در ساختار قدرت ، دیوان سالاری در واقع محمل گسترش نفـوذ و منـابع درآمد خاندان شاه و حلقه وابستگان به وی شده بود به طوری که مناصـب دولتـی بـه عنـوان منبع درآمد به افراد واگذار می شد و مقامات دولتی نیز آن را ملک اجدادی خود تلقـی مـی- کردند.
«در گفتمان حکومت مندی سلطان که در دوره ناصری هم چنان زیست فکری و سیاسـی داشت ، پادشاه به عنوان قبله عالم و ظل الله از حاکمیت مطلقه برخوردار بود» (امانـت ، ١٣٨٢: ٣٧) و معنا هر چه در دربار تهران می گذشت آن بود که شاه اراده میکرد.
از ایـن رو بـود کـه در رأس هـرم سـازمان اداری و نهاد دیوان سالاری دوره قاجار، شاه قرار داشت .