Abstract:
احیای دوباره اخلاق فضیلت در سده پیشین سرآغازی برای بحث های فلسفی جدیدی در حوزه دوستی قلمداد می شود. مکاتب نو ارسطویی که تعریف ارسطو از سعادت را مفهومی کم مایه تلقی می کنند ، با احیا و نیز جرح و تعدیل مفاهیم ارسطویی و مکاتب پساارسطویی دوران باستان «دوستی» و «دغدغه دیگری» را به مثابه مولفه های جدایی ناپذیر از سعادت مندی آدمی به تعریف سعادت وارد کرده اند. افزون بر آن ، چون مکاتب ارسطویی باستانی مهم ترین مطالبه اخلاق فضیلت را شکل دادن عقلانی احساسات ، عواطف و هیجان درونی فرد، به منظور برخورداری از زندگی به لحاظ درونی خوب تلقی کرده اند ، همواره در مظان اتهام هایی چون خودگزینانه بودن قرار گرفته اند. در این مقاله ضمن پرداختن به «دغدغهدیگری» به عنوان مولفه ای جدید در اخلاق فضیلت نوین و بررسی اهمیت و نقش «دغدغهدیگری» و دوستی در سعادت انسان از منظر ارسطو و نو ارسطوییان بررسی می شود که آناس فیلسوف نو ارسطویی ، بر چه اساسی نظریه های مکاتب باستانی در باب سعادت را آغشته به خودگزینی نمی داند و چرا برای «دوستی» و «دغدغه دیگری» وزنی بیش از مکاتب باستانی قایل است. او در صدد یافتن پاسخی است برای پرسش هایی از این دست که آیا انسان می تواند در عین حال که به سعادت مندی خویش می اندیشد ، دغدغه دیگری را نیز به شیوه ای غیرابزاری در خود بپروراند؟
The revival of virtue ethics in the last century was an origin of new philosophical debates over friendship. Neo-Aristotelian schools disregard Aristotle’s definition of happiness; therefore, they have revived and modified certain Aristotelian notions as well as ancient post-Aristotelian schools, introducing “friendship” and “care” for the other as inseparable components of human happiness. Moreover, since ancient Aristotelian schools considered the most important demand of virtue ethics to consist in rational formation of one’s feelings, emotions, and internal passions in order to enjoy an internally good life, they were always accused of self-centrism, among other things. In this paper, we deal with “care for the other” as a new component of modern virtue ethics and consider the importance and role of “care for the other” as well as friendship in human happiness from an Aristotelian and neo-Aristotelian perspectives. Then, we consider the reasons why Annas—a neo-Aristotelian philosopher—does not take ancient theories of happiness to be imbued with self-centrism and why she gives more weight to “friendship” and “care for the other” as compared to ancient theories. She seeks to find an answer to questions such as whether humans can, in addition to thinking of their own happiness, develop a care for the other in a non-instrumental way.
Machine summary:
در قرون وسطا، فيلسـوفان مسـيحي بـا تلفيـق اخلاق فضيلت ارسطو با اصول و انگاره هاي مسيحي خود، تقريري ديني از اخلاق فضيلت ارائـه کردند و از اين زمان به بعد اين اخلاق تا حدود زيادي مغفول واقع شد تا اين کـه در اواسـط قـرن بيستم ، مشق سوم اخلاق هنجاري که امروزه «اخلاق فضيلت » نام گرفتـه پـا گرفـت کـه دغدغـۀ اصلي اش نه نظريه هايي دربارٔە فعل اخلاقا درست (اخلاق کانتي) يا رسيدن بـه اوضـاع و احـوال خوب (اخلاق پيامدگرا)، بلکه رسيدن به عناصـر جداييناپـذيري ماننـد منش هـا، احساسـات و انگيزه هاي خوب ، تصميمات درست ، عمل خوب ، خـود فضـيلت هـا، انگيـزه هـا، شخصـيت و خصوصيت اخلاقي ، تعليم و تربيت اخلاقـي ، حکمـت / بصـيرت اخلاقـي، دوسـتي و روابـط خانوادگي، معناي حقيقي سعادت ، نقش احساسات در زندگي اخلاقي بود؛ يعني مسـائل مهمـي که معرف شخص اخلاقا خوب يا ستوده است در ارتباط با اين که «چگونه شخصي بايد باشم ؟» ۶ و «چگونه بايد زندگي کنم ؟» و اين گونه بود که با پر رنگ شدن دوبارٔە نقش عواطف در اخلاقيات ، به ابعاد اخلاقي روابط شخصي، يعني دوستي و «دغدغۀ ديگري» توجه خاصي مبذول شد.
بر خلاف ديگر مکاتب باستاني که اولا و بالذات در باب اين موضـوع بحـث ميکننـد کـه آيـا دغدغۀ ديگري بايد در زندگي انسان ها جايي داشته باشد يا اصولا داشتن دغدغـۀ غيـر ابـزاري بـه ۱۲ ديگري ممکن و مقدور است يا نه ، ارسطو - در دو کتاب اخلاق نيکوماخوس و اخلاق ادومـوس - دغدغۀ ديگري و طلب خير براي دوستان به خاطر خودشان را امري شهودي و پذيرفتـه شـده در ميان انسان ها ميداند و از همين رو، بحث خود را با برشمردن انواع دوستي آغاز ميکند.