Abstract:
بررسی تاریخ سیاسی ایران بعد از اسلام نشان دهندۀ آن است که ایلات و قبایل در تاریخ ایران تا دورۀ پهلوی همواره نقش آفرین بوده اند. در انقلاب مشروطه نیز اقوام نقش مهمی در پیروزی و سپس شکست آن ایفا کردند. این انقلاب با پشتیبانی بخشهای زیادی از مردم و طبقات اجتماعی به پیروزی رسید؛ اما سیر حوادث نشان ، داد که نهتنها امنیت و قانون تحکیم نیافت، بلکه دورهای طولانی از هرجومرج تضعیف منافع اقتصادی طبقات گوناگون و بیثباتی چشمگیر ، درگیریهای قومی سیاسی به وجود آمد. صاحبنظران شکافهای اجتماعی مختلف مانند شکاف دین و دولت، شکاف نسلها و شکافهای قومیتی را از علل مهم بیثباتیهای این دوره ذکر کرده اند .هدف پژوهش حاضر بررسی نقش شکاف قومیتها بر بیثباتی سیاسی دورۀ مشروطه است. در این راستا این سوال مطرح میشود که شکاف قومیتها چه تاثیری بر بیثباتی سیاسی عصر مشروطه داشته است؟ این تحقیق با این فرضیه که تنوع فکری و فرهنگی و منازعات قومی و قبیلهای باعث ایجاد بیثباتیهای گستردهای قبل و بعد از پیروزی مشروطه گردید که نهایتا به شکست آن انجامید، در نظر دارد با روش تبیینی- تحلیلی و با استفاده از دادههای تاریخی شکافهای قومیتی و بیثباتیهای ناشی از آن را در دورۀ مشروطه بررسی نماید.
Political stability is one of the most important issues in political science. Normally, this issue is the goal of many governments and their enforcement policies. Researchers know the elements like participation, Institutionalization, legitimacy, and development as the signs of political stability in every country. In Iran history, the first fundamental endeavor to resolve the political problems and create basic changes in the political structure of the country, begins by constitutional revolution. This revolution came to victory by the support of different social strata and castes. But the proceeding of events showed that the security and law did not stabilize and even caused a long period of ethnic conflicts, weakening of economic interests of different strata and significant political instabilities. Experts of political science have mentioned different social disparities such as the gap between religion and the government, the gap between generations, and the ethnic and racial gap as the main reasons of instabilities of this period. In order to investigate this problem, a question is asked: what was the relation between the political instability and the social gaps in the constitutional revolution period. Then this hypothesis is presented that numerous gaps, compressed composition of gaps, activation of gaps, and the identical nature of the gaps in the constitutional revolution period brought about the political instability situation. This research tries to investigate the ethnic and racial gap among the numerous gaps of this period by the analytical- explanatory approach and use the historical data
Machine summary:
اين انقلاب با پشتيباني بخش هاي زيادي از مردم و طبقات اجتماعي به پيروزي رسيد؛ اما سير حوادث نشان داد که نه تنها امنيت و قانون تحکيم نيافت ، بلکه دوره اي طولاني از هرج ومرج ، درگيري هاي قومي ، تضعيف منافع اقتصادي طبقات گوناگون و بي ثباتي چشمگير سياسي به وجود آمد.
com@٩٠_Ansari در اين راستا اين سؤال مطرح مي شود که شکاف قوميت ها چه تأثيري بر بي ثباتي سياسي عصر مشروطه داشته است ؟ اين تحقيق با اين فرضيه که تنوع فکري و فرهنگي و منازعات قومي و قبيله اي باعث ايجاد بي ثباتي هاي گسترده اي قبل و بعد از پيروزي مشروطه گرديد که نهايتا به شکست آن انجاميد، در نظر دارد با روش تبييني- تحليلي و با استفاده از داده هاي تاريخي شکاف هاي قوميتي و بيثباتيهاي ناشي از آن را در دورة مشروطه بررسي نمايد.
در اوايل طبقات مختلف با يکديگر همراه شده و به شکل گيري مشروطيت کمک کردند، ولي شکاف هاي زيادي که از قبل وجود داشت و بعد خود را عيان ساخت باعث به وجود آمدن تنش ها و بيثباتيهاي زيادي شد که مسئله اي مهم براي تحقيق و بررسي است .
اين گروه توانستند سلطنت محمدعلي شاه را براندازند و دولت جديدي تشکيل دهند، ولي به محض حصول به هدف شکاف هاي قومي خود را به شکل بارزي نشان داد و باعث به وجود آمدن بيثباتيهاي زيادي گرديد که در فصل بعد به اهم آن پرداخته ميشود.