Abstract:
به اعتقاد ریچارد سویینبرن - فیلسوف دین معاصر - بر این باور است که فرمانهای الهی بیارتباط با مسایل اخلاقی نیستند؛ از آنجا که خداوند بزرگترین منعم ماست، اگر کاری از ما بخواهد، انجام آن وظیفه ما خواهد بود، اما روشن است که او نمیتواند هیچ گاه سبب شود تا کاری که وظیفه ما نیست، وظیفه ما گردد.او، در واقع، خداوند را منشاء تکالیف اخلاقی دانسته و البته، با تفکیک میان احکام اخلاقی ضروری و احکام اخلاقی امکانی، بر این باور است که خداوند نمیتواند در احکام اخلاقی ضروری تغییری ایجاد کند؛ حتی اگر بخواهد، اما در مورد حقایق اخلاقی امکانی، خداوند با قدرت مطلق که برای ایجاد هر یک از جهانهای ممکن دارد، میتواند به اختیار خود جهانی را برگزیند که در آن حقایق اخلاقی امکانی متفاوت با جهان دیگر باشد. البته، سویینبرن، نتوانسته به این پرسش که چه نسبتی بین قدرت مطلق خدا و احکام اخلاقی امکانی وجود دارد، به خوبی پاسخ دهد و تنها در صدد حل تعارض بر آمده از الزامات احکام ضروری اخلاقی برآمده است. دلیل او برای ایجاد الزام اخلاقی از آن جهت که ما موظف هستیم از فرامین خداوند اطاعت کنیم، چون خدا منعم ماست، هم قانع کننده نیست و او - در خوشبینانهترین حالت - میتواند ادعا کند که «وجوب شکر منعم» میتواند انگیزش لازم برای اطاعت از فرامین خداوند و یا تبعیت و اطاعت از الزامات اخلاقی را فراهم آورد.
In answer to the question “can we consistently see God as the origin of moral duties” Richard Swinburne believes that the divine commands have something to do with moral problems. Since God is gives us the greatest blessing, if God asks us to do something, it will be our duty to comply with it. However, it is obvious that God cannot make something our duty when it is not our duty in fact. As to the problem of God’s power and morality, Swinburne draws a distinction between necessary and contingent moral judgements, maintaining that God cannot change necessary judgements even if he wants to. As to contingent moral judgments, however, in virtue of his absolute power for creating any contingent world, God can select one world in which the contingent moral judgments are different from those in other worlds. Our objection is that, on the one hand, Swinburne’s claim cannot provide a good answer to the question of what the relation is between God’s absolute power and contingent moral judgments because his position can resolve the contradiction resulting from the requirements of the necessary moral judgments, while in solving the contradictions arising from the contingent moral judgments, he faces questions which render his argument incomplete. On the other hand, his argument for the requirement of complying with God’s commands because he bestows his favors and blessings upon us is implausible. At best, he can just claim that praising someone who bestows blessings upon us can provide a motivation for complying with God’s commands and, in the most developed version, we can say that it provides a motivation for complying with moral obligations.
Machine summary:
امر الهي و الزام هاي اخلاقي: بررسي و نقد رابطه ٔ دين و اخلاق از نگاه ريچارد سوئين برن ׀ چکيده به اعتقاد ريچارد سوئين برن - فيلسوف دين معاصر - بر اين باور است کـه فرمان هـاي الهـي بي ارتبـاط بـا مسـائل اخلاقي نيستند؛ از آنجا که خداوند بزرگ ترين منعم ماست ، اگر کاري از ما بخواهد، انجـام آن وظيفـۀ مـا خواهـد بود، اما روشن است که او نميتواند هيچ گاه سبب شود تا کاري که وظيفۀ ما نيست ، وظيفۀ مـا گـردد.
✺ اما پرسشي در اينجا سر بر ميآورد: « وقتي گفته ميشود: خداوند، فعلي را انجام مـيدهـد کـه - در مجموع - خوب است ، به چه معناست ؟»؛ پاسخ اين پرسش ، متوقف پاسخ به اين پرسش است کـه «به طور کلي، چه چيزي سبب ميشود تا بگوييم که فعلي اخلاقا خوب يـا بـد اسـت ؟» پرسـش از ماهيت افعال خوب و بد، پرسش هاي ديگري را پيش ميکشد؛ نظير: آيا اين افعال واقعياند؟ به بيـان ديگر، آيا احکام اخلاقي بيانگر امري عيني هستند؟ آيا گزاره هاي اخلاقي - هماننـد گـزاره هـايي کـه ناظر به واقع اند - مرجع صدقي دارند که با نگاه به آنها ميتـوان ارزش صدقشـان را تعيـين کـرد؟ بـه اعتقاد سوئين برن ، احکام اخلاقي عيني اند و ميتوان بر اساس واقعيت هايي که وجود دارند، درسـتي و نادرستي آنها را سنجيد.