Abstract:
از اواسط سده بیستم میلادی، حمایت از میراث فرهنگی به یکی از مهمترین دغدغههای جامعه بین المللی تبدیل شده است. پیش بینی «فهرست میراث جهانی» در کنوانسیون 1972 کارآمدترین سازوکار حمایتی از این میراث به شمار میرود. ثبت میراث فرهنگی در فهرست مزبور، به رغم داشتن مزایای مالی و غیرمالی متعدد، پیامدهای گوناگونی را در پی دارد. بررسی تحلیلی اسناد، معاهدات بین المللی و رویه دولتها، بیانگر این واقعیت است که ثبت میراث فرهنگی در فهرست میراث جهانی، حاکمیت سرزمینی دولتها را از جنبههای متعددی همچون اختیار دولتها در تعریف و شناسایی معیارها و مصادیق میراث فرهنگی، صلاحیت کیفری انحصاری دولتها، اجرای طرحها و پروژههای شهری و منطقهای و اعمال اصل سنتی حاکمیت سرزمینی دولتها بر اموال واقع در قلمرو خود، محدود کرده و نقض تعهدات بینالمللی ناشی از آن مسئولیت بینالمللی دولت را در پی دارد.
Fazlullah Foroughi/ Mohammad Hadi Sadeghi/ Keyvan Ghani Abstract: Since the mid-20th century, protecting cultural heritage has become one of the most important concerns of the international community. The "World Heritage List" established under the UNESCO 1972 Convention Concerning the Protection of the World Cultural and Natural Heritage is one of the most effective protective mechanism for the Cultural Heritage. Despite the numerous non-financial and financial benefits such as immunity including the prohibition of being targeted during armed hostilities and the financial support provided by these organizations especially the United Nations Educational, Scientific and Cultural Organization (UNESCO) has various consequences on states sovereignty and responsibilities. An analytical study of International instruments, treaties as well as state practice shows that inscription of cultural heritage in the World Heritage List has narrowed several aspects of the territorial sovereignty of states and that a breach of International obligations of protection and preservation of world cultural heritage arising there from would result in state responsibility.
Machine summary:
بررسي تحليلي اسناد، معاهدات بين المللي و رويه دولت ها، بيان گر اين واقعيت است که ثبت ميراث فرهنگي در فهرست ميراث جهاني ، حاکميت سرزميني دولت ها را از جنبه هاي متعددي همچون اختيار دولت ها در تعريف و شناسايي معيارها و مصاديق ميراث فرهنگي، صلاحيت کيفري انحصاري دولت ها، اجراي طرح ها و پروژه هاي شهري و منطقه اي و اعمال اصل سنتي حاکميت سرزميني دولت ها بر اموال واقع در قلمرو خود، محدود کرده و نقض تعهدات بين المللي ناشي از آن مسئوليت بين المللي دولت را در پي دارد.
190 فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره ٨٨ تابستان ٩٩ در مقابل ، معتقدان به فرامليگرايي فرهنگي بر اين باورند که همه افراد انساني در حفاظت و بهره برداري از اموال فرهنگي، فارغ از اينکه اين اموال در کجا قرار دارند و از کدام منبع و منشأ جغرافيايي و فرهنگي ناشي شده اند، داراي منفعت هستند؛ زيرا اموال فرهنگي به مثابه ميراث فرهنگي جمعي بشريت و نه حق انحصاري يک ملت خاص ، در نظر گرفته ميشوند و جامعه بين المللي در راستاي منافع جهاني مشترک، از حق مداخله و حصول اطمينان از حمايت از ميراث فرهنگي در پرتو تعريف صحيح آن برخوردار است (٥ :٢٠٠٩ ,Kono).