Abstract:
قرن هجدهم میلادی شاهد آگاهی تودههای مردم در جوامع گوناگون و اوجگیری فریادهای اعتراض نسبت به رژیمهای حاکم بود. در بررسی سیر تحول جریانها و مکتبهای داستانی در ادبیات معاصر فارسی و عربی پژوهشهایی مختلف صورت گرفته اما دراین عرصه جای پژوهشهای مقایسهای خالیاست. در این مقاله به بررسی این سیر در ادبیات داستانی معاصر فارسی و عربی پرداخته میشود؛ پس از تعریف مکتب، جریان و سبک در فارسی وعربی به تاثیرگذارترین جریانها و مکتبهای ادبی و نویسندگان مشهور آن در کشورهای عربی و ایران اشاره شدهاست. بررسیها نشان میدهد که در ادبیات داستانی معاصر فارسی و عربی همسانیها بیشتر از تفاوتها بودهاست و از نظر ادبی در مجموع چیرگی مکتب رئالیسم بیش از مکتبهای دیگر در داستاننویسی این دو اجتماع بودهاست. جریان های سیاسی، اقلیمینویسی، زنانهنویسی و دو گرایش عمده رمانهای تاریخی و اجتماعی از جریانها و گرایشهای نو ظهور در این دوره بودهاست. همچنین باید گفت از جریان ادبیات مهاجرت که در داستاننویسی عربی رشدی چشمگیر دارد در ادبیات داستانی فارسی خبری نیست و ادبیات ملتزم یا متعهد در فارسی بسیار محدودتر از عربی است.
Since the beginning of the eighteenth century, the awareness of the masses increased in different societies and has sparked screams of protest over the ruling regimes. After the protest movements occurred in Iran and in the Arab countries, the authors of the course used the story as a good form to express the pain of the people and describe their tragic and sorrow lives. Since the late of eighteenth century to today fiction witnessed many developments and exposed to various ideas and theories. Moreover, while defining the current and the schools in Persian and Arabic has been mentioned to the most influential literary currents and schools and its famous writers in Arab countries and Iran. Studies shows that similarities are more than the differences in contemporary Persian and Arabic literary literature, and literally most of the schoolchr('39')s realism was the school of fiction writing in two communities. In terms of the trends that have emerged, the flow of political novels, climatology, feminization, and the two main tendencies of historical and social novels. The distinguishing differences in this comparison are the literature of immigration, which is discarded in Persian fiction, as well as the committed literature is much more limited in Iran than Arabic countries.
Machine summary:
در اين مقاله به بررسي اين سير در ادبيات داستاني معاصر فارسي و عربي پرداخته شده ؛ بنابراين پس از تعريف مکتب ، جريان و سبک در فارسي و عربي، به تأثيرگذارترين جريان ها و مکتب هاي ادبي و نويسندگان مشهور آن در کشورهاي عربي و ايران اشاره شده است .
در اين مقاله کوشش شده است ضمن بررسي اصطلاح جريان ، به سبک داستان نويسي و مکتب هاي داستاني پرداخته و تحول نثر داستاني فارسي و عربي معاصر از اين منظر مقايسه شود.
پيشينۀ تحقيق دربارة جريان شناسي داستان نويسي تا زمان اين پژوهش ، تحقيقات فراواني در قالب کتاب ، مقاله يا پايان نامه انجام شده است ؛ گزاره هايي در ادبيات معاصر ايران (داستان ) اثر علي تسليمي (١٣٨٣)، داستان نويسي معاصر ايران ؛ گزيده و نقد هفتاد سال داستان نويسي معاصر ايران از محمد قاسم زاده (١٣٨٣)، مکتب هاي داستان نويسي در ايران اثر قهرمان شيري (١٣٨٧)، صد سال داستان نويسي در ايران از حسن ميرعابديني (١٣٨٧) و ادبيات معاصر نثر؛ ادوار نثر فارسي از مشروطيت تا انقلاب اسلامي از هرمز رحيميان (١٣٩١) ازجمله کتاب هايي هستند که به فراخور موضوع ، به بررسي ادبيات داستاني فارسي از منظر نقد ادبي، بررسي تاريخي آثار، معرفي نويسندگان برجسته و آثار آنان و بررسي مکتب هاي داستان نويسي فارسي پرداخته اند.
رمان تاريخي و اجتماعي عربي و نويسندگان مشهور آن بين سال هاي ١٩١٤تا١٩٤٦م داستان نويسي اهميتي فراوان پيدا کرد؛ زيرا در اين دوره جريان هايي جديد در فضاي ادبي معاصر کشورهاي عربي به وجود آمد.