Abstract:
مفهوم نظارت از جمله مهمترین موضوعاتی است که در حوزه سیاست و مدیریت نظامهای سیاسی مطرح بوده است. در این مقاله تلاش شده است تا مفهوم با اهمیت نظارت و نشانگان آن در اندیشه و عمل خواجه نظام الملک طوسی مورد واکاوی قرار گیرد. لذا پرسش اصلی پژوهش آن است که جایگاه نظارت در اندیشه خواجه چیست؟ و چه سازوکارهایی را برای آن در نظر داشته است؟ یافته کلی این پژوهش آن است که خواجه برای نظارت اهمیتی ویژه قائل بوده و بر همین اساس مباحثی نظیر دادخواهی، نظارت بر زیردستان، گماردن جاسوس و ضرورت مجازات پنهانی و آشکار را مهمترین سازوکارهای نظارتی میپندارد. چارچوب نظری مقاله نظریه سیستمهای دیوید ایستون با تأکید بر بحث بازخورد ، کنترل و نظارت انتخاب شده است . روش ما در این پژوهش، تفسیری از نوع کیفی بوده و روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانهای و اینترنتی است.
The concept of Supervision is one of the most important issues in the field of politics and management of political systems. In this article, an attempt has been made to analyze the concept of the importance of supervision and its Symptoms in the thought and action of Khajeh Nizam al-Mulk Tusi. Therefore, the main question of the research is what is the place of supervision in Khajeh's thought? And what mechanisms has it devised for it? The general finding of this study is that Khajeh attaches special importance to surveillance and accordingly considers issues such as litigation, surveillance of subordinates, the appointment of spies and the need for covert and overt punishment as the most important oversight mechanisms. Theoretical framework of the article The theory of systems of David Easton has been selected with emphasis on the discussion of feedback, control and monitoring. Our method in this research is a qualitative interpretation and the method of data collection is library and internet.
Machine summary:
در اين مقاله تلاش شده است تا مفهوم با اهميت نظارت و نشانگان آن در انديشه و عمل خواجه نظام الملک طوسي مورد واکاوي قرار گيرد.
اسلامي و خواجه سروي (١٣٩٢) در مقاله اي تحت عنوان «تکنولوژيهاي قدرت در سياست نامه خواجه نظام الملک »، با ادبياتي مدرن ، به بررسي واقع بيني خواجه پرداخته و به اين مسئله توجه شده است که خواجه بسياري از وجوه فراموش شده قضاوت و جايگاه هرم حاکميت را به شکلي کارکردي بررسي کرده و شيوه هاي بقاي سياسي را به بهترين نحو در نظام فکري خود گنجانيده است .
اخوان کاظمي (١٣٨٠) نيز در مقاله «عدالت و خودکامگي در انديشه سياسي خواجه نظام الملک طوسي»، ضمن بررسي مفهوم عدالت در نحله هاي مختلف اسلامي، به تشريح مهمترين ديدگاه ها و تعاريف خواجه در باب عدالت اشاره کرده و به اين نکته اشاره ميکند که عدالت در منظومه فکري خواجه ، اهميت ذاتي نداشته و عموماً در راستاي تقويت قدرت سياسي و در جهت تقويت استحکام استبداد بوده است .
پيرا (١٣٨٧) در مقاله اي با عنوان «جنسيت و قدرت در سياست نامه خواجه نظام الملک »، ضمن بررسي فضاي سياسي و اجتماعي حاکم بر دوران خواجه ، به بررسي نقش جنيست در تفکر و عمل خواجه پرداخته شده است و چنين استنباط کرده که موضع گيريهاي خواجه در باب زنان ، نشات گرفته از انديشه هاي ايرانشهري بوده و کمتر ميتوان رگه هاي اسلامي را در اين باره در تفکرات او مشاهده کرد.