Abstract:
با گسترش و توسعه علم جغرافیا در جریان نهضت ترجمه، در قرن چهارم هجری شاهد ظهور عدهای از جغرافی نویسان هستیم که با پیروی از روش ابو زید بلخی (ح 235-322ق) به آثار خود رنگ و بوی مذهبی بخشیدند که این سبک و روش منجر به شکل گیری مکتب جغرافیایی بلخی شد. پژوهش حاضر در صدد است با بررسی آثار نمایندگان برجسته مکتب مذکور، به بررسی این مساله بپردازد که به رغم شباهتهای موجود این آثار از چه جهاتی با یکدیگر تفاوت دارند؟ یافتههای پژوهش حاکی از آن است که هر یک از نویسندگان این مکتب در استفاده از منابع، نظام تقسیم بندی اقالیم، کمیت و نحوه ترسیم نقشه و علائم، سبک نگارش، ارائه اطلاعات تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روش و رویکرد متفاوتی داشته اند.
Machine summary:
به نظر ميرسد زمينه آشنايي وي با علم جغرافيا به دوران اقامت وي در عراق براي فراگيري علوم عقلي نزد فيلسوف عرب، كندي (258 ـ 185 ق) باز ميگردد؛ 1 زيرا ميدانيم که استادش علاوه بر دسترسي بر ترجمهاي از جغرافياي بطلميوس، كتابي در جغرافيا به نام رسم المعمور من الارض دارد كه به گفته كراچكوفسكي، نگارش اين كتاب احتمالاً تحتتأثير همين ترجمه بوده است.
1 مبناي اين تقسيمبندي با توجه به نظریه مركزيت شهر مكه در عالم ـ چنانكه ابنحوقل در مقدمه كتابش متذكر شده است ـ و نواقص و آشفتگي نقشه قواذيان / قباديان كه برپايه نظام هفت اقليم ايراني رسم شده، در تعيين حد و مرز ولايتها بوده است.
(Bosworth, “Ahsan al taqasim”, IRANICA) براي اطلاعات بيشتر رجوع شود به: كراچكوفسكي، تاريخ نوشتههاي جغرافيايي در جهان اسلام، ص 170 ـ 169؛ مقدسي، احسنالتقاسيم في معرفة الاقاليم، ص 20 ـ 19؛ عودي، «مقدسي»، دانشنامه زبان و ادب فارسي، ص 159 ـ 158؛ Bosworth “Ahsan al taqasim”, IRANIC.
5 با توجه به اينكه ارجاعات قرآني ابنحوقل و مقدسي بيشتر مربوط به بخش سرزمينهاي عربي است، ميتوان اين احتمال را لحاظ كرد كه دليل كم بودن ارجاعات قرآني اصطخري، گستردگي بخش مربوط به ايران ـ نسبت به اقليمهايي از جمله ديار عرب، ديار مغرب، عراق و شام ـ در كتاب وي است.
با توجه با اين موضوع كه در كتب جغرافيايي، اطلاعات و دادههاي تاريخي نيز وجود دارد، با مقايسه آثار سه جغرافينويس نامبرده مشخص ميشود كه حجم اطلاعات تاريخي كه ابنحوقل در صورةالارض ميآورد بسيار كاملتر از المسالك و الممالك اصطخري و احسنالتقاسيم مقدسي است.