Abstract:
شاهنامه به عنوان بزرگترین منبع فرهنگی ایرانیان همواره مورد توجه عوام و خواص بوده است.
در روستای پرور نیز مانند بسیاری از نواحی در مکتب خانه علاوه بر آموزشهای دینی و قرآنیء
شاهنامه نیز آموخته میشد. داستانها و روایات شاهنامه نیز در دورهمیهای خانوادگی و
شبنشینیها به ویژه در آیینهای ویژه مانند شب چله» عید نوروز و.. چه به صورت نظم و چه به
صورت قصه» خوانده و روایت میشد. لزوم حفظ و حراست از قلمروهای تابستانی و زمستانی ایجاب
میکرد که عشایر یک روحیه سلحشوری داشته باشد و یکی از ارکان نظام ارزشی عشایر کوچنده بر
بنیان مناسبات اقتصادی و اجتماعی شجاعت بود. از این رو بزرگان و جنگاوران روزگاران پیشین در
پرور از شاهنامه خوانی برای حفظ و بالا بردن روحیه و همبستگی ایلی و طایفهای بهره میبردند و
افرادی به نام شاهنامه خوان درگذشته این سنترر! حفظ کردهاند. کسانی هم بودشد وفوق شعری
داشتهاند و اشعاری بر سبک وزن شاهنامه سرودهاند که این اشعار باقی ماندهاند و در کتابهایی که
نگارنده درباره پرور نوشته درج شده است. شاهنامه تاثیراتی در افسانههاء باورهاء جاینامها و نام و
برنام داشته است که در این مقاله به آن اشاره شده است. سنت شاهنامه خوانی اگرچه امروز کمرنگ
شده است اما نیاز به احیا مجدد است.
Machine summary:
کسـاني ماننـد محسـن احمدي معروف به مشدي پروري ١ از عصيانگران عصر رضا شاه اشـعاري بـه سـبک و وزن شاهنامه (بحر متقارب مثمن محذوف «فعولن فعولن فعولن فعل ») دارد کـه نگارنـده ايـن جستار در کتاب «پرور ديار فراموش شده » و «عقاب کوهستان » به آن اشاره کرده است : نه دزدم نه ياغي نه سارق بدان قسم خورده ام من به شاه جهان * * * به نام خداوند ليل و نهار نويسم مهين نامه نامدار به کوه ها بمانم من دل فگار ببينم چه بازي کند روزگار * * * شب عيد نوروز و خرم بهار برفتم به پرور دلم بيقرار برفتم به پرور به نزد کسان دل من بسي شاد و روشن روان همي خواب آمد مرا سر به سر نگفتم قراول فرستم به در بوقت سحرگه هوا تيره رنگ که ناگه بيامد صداي تفنگ چنان هاي و هو شد در آن کارزار زمين دشت خون و هوا تيره بار نشين اي پسر عم برم يک زمان سخن گوش کن اي برادر بدان گهي پست انداز و گاهي بلند که بر کوه سپارم تو را بيگزند بگفتم به همسر که اي شير زن که بر پشت لاک و لگن نيک زن که گر من شکستم ز منزل ديوار نماييد شما هم ز آن ره فرار بگفتم به فرزند خود که اي حسين به گاه شکافتن نما شور و شين زماني که انبوه گشتند سپاه بزن تير خود را تواي نيک خواه زماني که گفتم تو بياختيار بزن تير و بر کاويان و فگار مشدي برخي از اشعار خود را بر ستون چوبي خانه خود حک کرده بود.