Abstract:
«تواضع» یکی از فضایل تا حدی مغفول در دوران جدید است. بر همین مبنا ، در نوشتار پیش رو تعاریف متنوع و نسبتا پراکنده از این فضیلت به اجمال بیان و بررسی شده و در نهایت ، نقد و بررسی سه رویکرد اصلی و متفاوت به تواضع، محور کار قرار گرفته است. رویکرد ارسطو به عنوان نماینده تمام و کمال دوران باستان ، بر عدم فضیلت انگاری «تواضع» تکیه دارد. در رویکرد قدیس آگوستین به عنوان نماینده برجسته متفکران قرون وسطی نه تنها تواضع به مثابه یک فضیلت ، بلکه به عنوان مبنایی ترین فضیلت در زیست انسانی و ایمانی معرفی می شود. جولیا درایور - فیلسوف معاصر - با نگرشی کاملا متفاوت ، تواضع حقیقی را مستلزم نقص معرفتی و بی خبری نسبی از خود می داند. جمع بندی و پیشنهاد نوآورانه مقاله حاضر این است که «تواضع» در سه سطح رفتاری یا بیرونی ، روحی یا درونی و وجودی تعریف شود تا از این گذرگاه دست کم برخی از چالش های موجود در ارایه تبیین و تعریفی دقیق از تواضع مرتفع شود.
Modesty is a rather neglected virtue today. In this paper, I consider different and divergent definitions of this virtue and finally I criticize the main three approaches to modesty. Aristotle’s approach as a full-fledged representative of the ancient world asserts that modesty is not a virtue. Saint Augustin not only characterizes modesty as a virtue but also as the most fundamental virtue in human and faithful life. Julia Driver, the contemporary philosopher, adopts a totally different approach, suggesting that true modesty implies epistemic flaws and relative ignorance of one’s own self. In this paper, I propose that modesty should be defined at three levels: behavioral or external, spiritual or internal, and existential in order to overcome some of the challenges before these three approaches
Machine summary:
ممکن است پذيرش اين نکتـه در باب فيلسوف / فيلسوف اخلاق بزرگي چون ارسطو تا حدي ثقيل باشد، اما همان گونـه کـه در مدخل «تواضع » از دانشنامه فلسفي استنفورد نيـز تصـريح شـده اسـت ، درک غالـب شـارحان اخلاق نيکوماخوس اين است که او تواضع را نه تنها يک فضيلت نميدانـد، بلکـه قاطعانـه آن را ذيل رذايل قرار ميدهد (٤ .
نکته ٔ چهارم را مي توان چنين مطرح کـرد کـه اساسـا چـرا ارسـطو خودشناسـي يـا آگـاهي از شخصيت خود را به عنوان مؤلفه ٔ اصلي فضيلت بزرگواري مطرح کرده است ؟ بـديهي اسـت کـه براي بزرگ منشي حقيقي ، آگاهي نسبت به بزرگ بودن ضرورت دارد، اما مسـئله ايـن اسـت کـه 1.
اين نامگذاري به هيچ وجه نابجا يا دل بخواهانه نيست ؛ زيرا ناظر بر تعريف ارسطو از دو مقوله ٔ تواضع و بزرگواري است ، يعنـي براي ارسطو فرد متواضع و گرفتار کوچک منشي و خودکم بيني، کسي اسـت کـه از دو چيـز بي بهـره است : بزرگي شخصيت و به تبع آن احترام و اکرام شخصيت .
تعريفي جايگزين براي تعاريف و رويکردهاي سه گانه به نظر ميرسد بسياري از تعاريف کوتاه از تواضع کـه در ابتـداي مقالـه بـه آنهـا اشـاره شـد، بـا يک ديگر قابل جمع اند و هر يک ناظر به سويه اي مهم و برجسـته از ايـن فضـيلت هسـتند، امـا پرسش کليدي اين است که در رويکردهاي سه گانه ٔ ارسطو، آگوستين و درايور به تواضـع ، مبنـا و تعريف آنها دقيقا بر چه چيزي استوار است ؟ آيا اساس بر خود–ناديده گيري اسـت يـا بـر خـود – کم بيني؟ آيا مبنا بر خود – واقع بيني قرار گرفته يا بر تواضع رفتاري؟ بگذاريد از ارسطو شروع کنيم .