Abstract:
در سالهای اخیر روند انتقال موقعیت منطقهای امارات از یک قدرت کوچک به بازیگری دارای نقش منطقهای ویژه با سرعت بیشتری طی شده است. این امر بهطور همزمان از عوامل داخلی ازجمله روی کار آمدن نسل جدید رهبران عملگرا و توسعهگرا و عوامل منطقهای و بینالمللی بهویژه روابط پنهانی ابوظبی با رژیم صهیونیستی، و تقویت اتحاد راهبردی با امریکا ناشی میشود. امارات طرح منطقهای خود را در قالب تحرکات جدید در حوزة ژئوپولیتیکی غرب آسیا و شمال آفریقا سازماندهی و تعقیب کرده است. محمد بن زاید بهعنوان نماد نسل جدید رهبران امارات از زمان رسیدن به مسند قدرت نوعی تغییر در سیاست منطقهای امارات بهوجود آورده است. امارات تحت ریاست محمد بن زاید سیاست خارجی مداخلهگرایانهای را در پیش گرفته که هدف آن طرح ابوظبی بهعنوان یک قدرت منطقهای است. پرسش اصلی پژوهش این است که الگوی ذهنی ـ ادراکی محمد بن زاید چه تأثیراتی بر تحول سیاست منطقهای امارات داشته است؟ یافتههای مقاله بر مبنای گزارههای نظری واقعگرایی نوکلاسیک نشان میدهد که ادراک تهدیدآمیز محمد بن زاید از اسلام سیاسی که با سیطرة ابوظبی بر سیاست امنیتی و اقتصادی امارات و به حاشیه راندهشدن دوبی، شارجه و فجیره همراه شده، ضمن شکلدهی به هویت و ترجیحات امارات زمینهساز تلاش این امیرنشین برای ایفای نقش منطقهای جدید و مبتنی بر حضور فعال در بحرانهای منطقهای شده است. روش پژوهش در این مقاله از نوع تبیینی است و اطلاعات مورد نیاز نیز به روش کتابخانهای و استفاده از منابع اینترنتی گردآوری میشود.
Mohammad Ben zayed has made some changes in the UAE's regional politics since taking Power.The UAE, led by Mohammed Ben zayed , has pursued an interventionist foreign policy aimed at promoting Abu Dhabi as a regional power.The main question of the present study is what changes have taken place in the UAE regional policy since the coming to power of Mohammed Benzayed?The findings of the article, based on the theoretical propositions of neoclassical realism, show that the fundamentals of UAE foreign policy, including changes in perceptions, perceptions, and in general interests, identities, and decision preferences, are changing. Recipients of the country's relative power at the regional level and in the international system have been a factor that has encouraged Abu Dhabi to play the role of a new region based on its active presence in regional crises.
Machine summary:
پرسش اصلي پژوهش اين است که الگوي ذهني ـ ادراکي محمد بن زايد چه تأثيراتي بر تحول سياست منطقه اي امارات داشته است ؟ يافته هاي مقاله بر مبناي گزاره هاي نظري واقع گرايي نوکلاسيک نشان ميدهد که ادراک تهديدآميز محمد بن زايد از اسلام سياسي که با سيطرٔە ابوظبي بر سياست امنيتي و اقتصادي امارات و به حاشيه رانده شدن دوبي، شارجه و فجيره همراه شده ، ضمن شکل دهي به هويت و ترجيحات امارات زمينه ساز تلاش اين اميرنشين براي ايفاي نقش منطقه اي جديد و مبتني بر حضور فعال در بحران هاي منطقه اي شده است .
استينبرگ نيز سه محور اصلي سياست منطقه اي جديد امارات را مورد شناسايي قرار داده است ؛ جنگ با اسلام گرايان ، رويارويي با نفوذ ايران در غرب آسيا و تلاش براي کنترل مسيرهاي از خليج عدن تا درياي سرخ ( ,Steinberg ٢٠٢٠).
در مبحث بعد، اصول سياست منطقه اي نوين امارات در قالب روابط اين کشور با قدرت مداخله گر يعني امريکا و بازيگران منطقه اي يعني ايران ، عربستان ، رژيم صهيونيستي و ترکيه واکاوي ميشود؛ هم چنين روند مداخله گري ابوظبي در بحران هاي منطقه اي در دورٔە جديد مورد توجه قرار ميگيرد.
قدرت نسبي امارات در نظام بين الملل در ساختار جديد، امارات تحت رهبري محمد بن زايد تلاش فزاينده اي براي توسعه نهادهاي اطلاعاتي ـ امنيتي، به کارگيري ارتش مزدور و نيابتي و دستيابي به نيروي هوايي پيشرفته و جنگ ديده و حضور فعال در روند مديريت بحران هاي منطقه اي را در دستور کار سياست منطقه اي خود قرار داده است .