Abstract:
مسئله ناواقع نمایی زبان قصص قرآن، توسط نواندیشانی مانند محمداحمدخلف الله طرح گردیده است. در این مقاله باروش تحلیلی-توصیفی ضمن اشاره به رویکرد ناواقعنما به زبان دین و گزارههای تاریخی متون دینی در جهان غرب، به تبیین دیدگاه احمدخلفالله پرداخته و سپس با تکیه بر آراء متفکران نوصدرایی مانند علامه طباطبایی، استاد مطهری، آیتالله مصباح، آیتالله جوادی آملی این دیدگاه مورد ارزیابی قرارگرفته است. یافتههای تحقیق بر آن است که دیدگاه خلف الله با سیره عقلا و ادله عقلی مانند برهان حکمت تنافی دارد و همچنین با آیاتِ ناظر به اوصاف قرآن (مانند حکیم، عزیز، فرقان) و آیات ناظرِ به اهداف قرآن صریحاً تعارض دارد. مضاف بر اینکه قصصِ قرآن دارای اوصافِ ثبوتی و سلبی مانند وصفِ حق هستند، که نافیِ مدعای خلفالله در ناواقعنمایی قصص قرآن است و ظهورِ در واقعنمایی آنها دارند.
The symbolic attitude of the language of Quranic stories has been raised by modern thinkers such as Mohammad Ahmad Khalafallah. In this article, in an analytical-descriptive way, while pointing to the unrealistic approach to the language of religion and the historical propositions of religious texts in the Western world, the view of Ahmad Khalfatullah has been critically viewed firstly and, then, relying on the views of neo-Sadrian thinkers such as Allameh Tabatabai, Shahid Motahhari, Ayatollah Mesbah, and Ayatollah Javadi Amoli. This view has been evaluated. Findings of the research show that the view of Khalafallah is in conflict with the manner of those of reason and rational arguments such as the argument of wisdom and also is in clear conflict with the verses referring to the attributes of the Qurchr('39')an (such as Hakim, Aziz, Furqan) and the verses referring to the aims of the Qurchr('39')an. In addition, the stories of the Qurchr('39')an have both positive and negative attributes, such as the description of the truth, which negates the claim of Khalafallah on the stories of the Qurchr('39')an and clearly proves their realistic state.
Keywords
Stories, Myth, Language of Religion, Verisimilitude, Khalafallah, Neo-Sadrians.
Machine summary:
خلفالله به تصريح خود در مقام دفاع از قرآن كريم در مقابل ايرادات و شبهات برخي مستشرقان و مبلغان مسيحي مبني بر غيرواقعي بودن برخي داستانهاي قرآنی به نظريه یادشده روي آورده و بدينترتيب درصدد برآمده است، تا ذهن مخالفان و اشكال كنندگان را از مواد قصهها برگردانده و به اهداف تربيتي و ديني قصهها متوجه سازد؛ (خلفالله، 1999: 37) اما نتيجه اين ديدگاه، اسطورهاي و غيرواقعي شمردن برخي قصههاي قرآن است و نتيجه ديگر آنكه اين بخش از قصههاي قرآنی قابليت استناد تاريخي ندارند و مهمتر از آنها قرآن كريم براي رسيدن به اهداف و بيان مطالب حق خود از مطالب غيرواقعي مدد گرفته است.
(خلفالله، 1999: 152) طبق تعريفي كه خلفالله از قصه ادبي ارائه ميدهد، بايد به دنبال بحث درباره قصد ادبي يا هنري از قصههاي قرآن باشيم كه آيا در آن چنين قصد ادبي يا هنري وجود دارد يا نه؟ به بيان ديگر، آيا قرآن كريم از نقل قصهها همان چيزي را قصد كرده است كه اديبی در نقل قصهها به دنبال آن است؟ يعني آیا هدف تأثير بر وجدان مخاطب و انگيزش عاطفي و خيال است، يا اينكه به دنبال تأثير عقلي بر مخاطب و اقامه دليل و برهان براي اوست.
ادله عام در مسئله واقعنمايي گزارههاي ديني و خبري قرآن كريم و به تبع آن واقعنمايي گزارههاي تاريخي قرآن، مدعاي اصلي اين است كه اولاً گوينده (خداوند) در مقام بيان آن قصد واقعنمايي داشته است؛ ثانياً مخاطبان هم در پي يافتن پاسخهاي واقعنمايانه به پرسشهاي خود ميباشند، لذا در ادامه ضمن ارائه ادله عام (سيره عقلا، دليل عقلي و نقلي) براي اثبات اصل واقعنمايي در زبان دين و قرآن به بررسي اثبات واقعنمايي قصص قرآن بهصورتمجزا خواهيم پرداخت.