Abstract:
افغانستان یک جامعه چندقومی، چندمذهبی، چندزبانی و به تمام معنا چندفرهنگی است. جامعه چندفرهنگی در حوزههای مختلف، از جمله رسانهها، مستلزم خطمشیای است که با ساختار اجتماعی و فرهنگی آن جامعه تناسب داشته باشد. حال سوال این است که الگوی تدوین خطمشی رسانهای متناسب با جامعه چندفرهنگی افغانستان، کدام است؟ جامعه افغانستان و نظام رسانهای آن در دوره کنونی، نه از نبود یا کمبود رسانه، که از ضعف ساختار، محتوا و بهطورکلی، فقدان الگوی تدوین خطمشی رسانهای رنج میبرد. انتظار این است که اهل نظر در طراحی و تدوین چنین الگویی یا پیشنهاد مبانی دستیابی بدان، مساعی خویش را بهکار بندند. در راستای تحقق این هدف، نگارندگان با بهرهگیری از روش توصیفی تحلیلی به مطالعه منابع اسلامی و قوانین افغانستان پرداخته و با توجه به گفتمانهای غالب این کشور و فرصتها و محدودیتهای ساختاری آن، الگویی را برای تامین این هدف استخراج کردهاند. الگویی که از یک سو متضمن آموزههای متعالی اسلام بهعنوان محور وحدت جامعه است و از سوی دیگر، حقوق، منافع و انتظارات مخاطبان چندفرهنگی، بهعنوان کنشگران فعال در آن ملحوظ شده است.
Machine summary:
پيشينة پژوهش با جستوجو در سایتها، مانند ایران داک، نورمگز، پورتال جامع علوم انسانی و برخی از منابع دیگر، میتوان به این حقیقت دست یافت که در زمينة خطمشی عمومی و خطمشی رسانهای جامعة چندفرهنگی افغانستان، پژوهشها اندک بوده و بهطورکلی تاکنون الگويی برای خطمشیگذاری رسانهها طراحی نشده است.
ابزارگرایی، ذاتگرایی و اقتضاگرایی، سه دیدگاهی هستند که برای تبیین ماهیت رسانه ارائه شدهاند که از میان این سه دیدگاه، دیدگاه اقتضاگرایی مورد پذیرش اغلب پژوهشگران رسانهای قرار گرفته است (شرفالدین، 1387، ص ۲۱؛ فولادی، 1393، ص62)؛ به این معنا که رسانه نهتنها ابزار و صرفاً ذات بدون محتوا و ساختار نيست، بلکه اعم از محتوا، ساختار و فنّاوری است که در بستر فرهنگ و ارادة آگاهانه انسان ساخته میشود و با توجه به اوضاع و شرایط سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هر جامعه خطمشی متفاوتی را میطلبد.
با توجه به دستاوردها و چالشهای مزبور، همانگونهکه در بیان مسئله و پیشینة پژوهش نیز اشاره شد، جامعة افغانستان در وضعیت موجود، نه از فقدان و کمیت رسانه، بلکه از ضعف کیفیت و فقدان الگوی تدوین خطمشی رسانهای که با ساختار اجتماعی و چندفرهنگی این جامعه تناسب داشته باشد، رنج میبرد.