Abstract:
اندیشمند معاصر سید مرتضی عسکری با درک آسیب های خطرناکی که احادیث وضعی به اسلام وارد نموده، به فهم وپاکسازی روایات در عرصه های متعددی مانند سیره، رجال، کلام و علوم قرآنی همت گماشت و از میان معیارهایی که حدیث پژوهان برای شناخت روایات سره از ناسره تعیین نمودند، از عنصر تاریخ صحیح، بهره های وافر برد. ایشان از رهگذر مطالعه تحلیلی تاریخ و با بصیرت دینی و تمیز روایات، حقایقی را که از نظر بسیاری از محققان پنهان مانده بود، آشکار نمود وطعن های عدیده ای از سوی مستشرقان و مخالفان را پاسخ گفت. با تأمل بر آثار ایشان بدست می آید که روش وی، ناظر بر سند و متن احادیث هست. در نقد بیرونی؛ کشف میزان صداقت و حقیقت جویی مورخ ، بازیابی وثاقت راوی علاوه بر مطالعه رجال شناختی، اعتبار سنجی کتاب، و در نقد درونی؛ تثبیت متن، اطمینان از صحت روایت، تشکیل خانواده حدیث، شناخت مفهوم واژه های موجود در روایت و توجه به سیرتحول معانی و تعصبات فرقه ای توجه داشته است.
Contemporary thinker seyyed Morteza Askari realizing the serious harms that the fake hadiths have inflicted on Islam, tried to understand and purify the traditions in various fields such as Sira, Rejal, beliefs and Quranic sciences and among the criteria set by the hadith scholars for recognizing the traditions from the true to false, he benefited greatly from the element of correct history.Through an analytical study of history and with religious insight and clear traditions, he has revealed the truths that were hidden from the eyes of many scholars and has responded to many taunts from orientalists and opponents. Reflecting on his works, it is obtained that his method is based on the document and text of the hadiths. In external critique, discovering the degree of honesty and truth-seeking restoring the narrator credibility in addition to studying cognitive figures, validating the book, and in internal critique, consolidation of the text, ensuring the accuracy of the tradition, forming the hadith family, recognizing the meaning of the words in the tradition and paying attention to the evolution of meanings and sectarian prejudices.
Machine summary:
پايههاي فکري ايشان در نقد و تحليل احاديث روشمند و قابل دقت است ، ازاين رو، در اين مقاله سعي بر آن شد تا روش نقد تاريخي وي مورد مطالعه و کشف قرارگيرد تا بدين سؤال ها پاسخ داده شود که اولاً، به چه ميزان ميتوان از معيار تاريخ در نقد روايات بهره برد و وثاقت مورخ و راوي در اشاعه تاريخ و روايت صحيح چه تأثيري دارد؛ ثانياً، چگونه تاريخ ميتواند در نقد سند روايت مؤثر بوده وعلاوه بر توجه به کتاب هاي رجالي، وثاقت راوي را مورد سنجش قرار دهد؛ ثالثاً، چه ارتباطي بين صحت انتقال تاريخ و تعصبات فرقهاي و مذهبي راوي وجود دارد؛ رابعاً چگونه دقت در تحول معناي واژگان در طول تاريخ در فهم حديث مؤثر است .
هم چون نمونه با غور در کتاب تاريخ الامم و الملوکابن جرير طبري که معتبرترين اثر تاريخي در ميان پيروان مکتب خلافت است و مورخان بزرگي مانند ابن اثير و ابن خلدون اين کتاب را مورد وثوق و فصل الخطاب اختلافات تاريخي ميدانند، بدين نتايج دست يافت که مورخ و مفسر مشهور سدٔە سوم دقت خود را در انتقال تاريخ از دست داده است و علاوه بر اعتماد به راويان غير معتمد، بخشي از سنت و سيره رسول خدا را که با سياست چيرگان حاکم در تضادّ بوده کتمان نموده است (عسکري، ١٣٨٨ش ، وي با تتبع در آثار طبري دريافت که وي علاوه بر تاريخ در روايات تفسيري نيز تصرف نموده و مثلاً با جايگزيني لفظ «کذا و کذا» بجاي «وصيي و خليفتي» ذيل آيۀ«وَ أَنْذ رْعَش يرَتَک اْلأَقْر بينَ » (الشعراء/ ٢١۴)خلافت علي بن ابيطالب را کتمان کرده است (عسکري، ١٣٨٨ش ، ١/ ۴۶٠به نقل ازطبري، ١۴١٢ق ، ١٩/ ٧٢- ٧۵) و آن را چنين توجيه نموده است که مردم تحمل شنيدن حقايق را ندارند.