Abstract:
در میان مدعیان عرفان اسلامی کسانی را میتوان یافت که به شریعت بیاعتنا بودهاند و گاه این شریعتگریزی را بر مبانی و ادلهای نیز استوار ساختهاند. در این تحقیق که با روش توصیفی-تحلیلی و با هدف بررسی برخی انحرافها در میان اهل تصوف و عرفان در پیروی از شریعت صورت گرفته است، به تحلیل سخنان و احوال این گروه پرداختهایم. آنها با مبانی زیر به شریعتگریزی دست مییازند: الف) حقیقت، بینیازکننده از شریعت است. آنها با اشاره یا بهتصریح چنین مینمایانند که حقیقتیافتگان بینیاز از شریعت میشوند؛ ب) ولایت اولیا در برابر نبوت انبیاست. برخی از عارفنمایان با استناد به احادیثی منسوب به پیامبر، از عصمت اولیا به معنای اباحۀ همۀ امور برای آنان سخن میگویند؛ ج) هدفی مقدس، توجیهکنندۀ بهرهگیری از ابزارهای غیرشرعی است. آنها بر اساس این مبنا، عشقبازی مشایخ با نوجوانان زیباروی را نه از روی شهوت نفسانی، بلکه به دلیل رؤیت جمال الهی در چهرۀ آنان پنداشتهاند! د) سکر و مستی، عامل خروج از تکلیف است. این مبنا بیش از همه در میان کسانی موسوم به «عقلاء المجانین» جلوه میکند که خداوند عقل را از آنان بازستانده و آزادشان ساخته است.
Of alleged Islamic mystics, there are few who have been negligent of sha-ria and have sometimes established their aversion of sharia on reasons. In this descriptive-analytic research, I analyze such aversion, aiming to consider certain deviations among the Sufis and mystics from compli-ance with sharia. Their grounds for aversion of sharia include the follow-ing: (a) the truth is not in need of sharia, which is explicitly or implicitly indicated by some of these mystics; (b) the guardian of the saints is con-trasted to the prophethood of prophets. Certain pseudo-mystics cite had-iths attributed to the Prophet to talk of the infallibility of the saints in the sense that everything is permitted for them; (c) a sacred goal justifies the deployment of non-sharia means. Thus, they believe that certain mystics made love to handsome teenage boys not because of personal lusts, but because of seeing the divine beauty in their faces, and (d) in-toxication removes religious duties. This applies mostly to the so-called “the sane of the insane” whose reason is taken away from them by God and are thus set free from duties.
Machine summary:
هدف ما در این نوشتار نه آن است که میزان پایبندی عملی صوفیان به احکام شریعت را بسنجیم، و نه اینکه در موارد اختلاف آنان با فقیهان در حکمی از احکام شریعت، به داوری بنشینیم؛ بلکه مقصود، بررسی مبانی شریعتگریزی در مکتب تصوّف است؛ برای مثال شیوۀ عملی کسی که رقص و پایکوبی را حرام میداند، ولی به انجامدادن آن روی خوش نشان میدهد و یا دیدگاه علمی کسی که آن را حلال میشمارد و دلایلی بر حلیتش اقامه میکند، در این نوشته بررسی نمیشود؛ بلکه روی سخن با کسانی است که با وجود اینکه حرمت شرعی چنین اعمالی را میپذیرند، راهی نیز برای حلیت آنها میجویند و با بهکارگیری اصطلاحهایی همچون طریقت و حقیقت، گریزگاهی برای فرار از احکام شریعت میطلبند.
این دلیل راه رهرو را بود کو به هر دَم در بیابان گم شود واصلان را نیست جز چشم و چراغ از دلیل راهشان باشد فراغ (مولوی، 1375، ابیات 3312-3313) صائنالدین علی بن محمد ترکه (متوفای حدود 835 ق) در شرح بیت «خلل در راه سالک نقص مغز است/ چو مغزش پخته شد بیپوست نغز است» از گلشن راز با تأکید بر این نکته میگوید: سالک پیش از رسیدن به مقام و مرتبۀ مشاهده که اقصای مرتبۀ یقین است، اگر پوست بشکند، حقیقت شخصیۀ او فاسد شده باشد.