Abstract:
این مقاله تلاشی است برای گردآوری نظرات گوناگون پیرامون یک واقعهٔ مهم تاریخی و سوالات مربوط به تاریخنگاری آن. هدف این مقاله ارائهٔ پاسخهای قطعی به سوالات بزرگتر پیرامون فتوحات اعراب یا مورد خاص سقوط ساسانیان نیست، بلکه در پی به دست دادن چارچوبی اساسی برای تفکر در مورد این مسائل است.
Machine summary:
بخش دیگری از این مشکل نگرش عمومی است که در میان گروه مورد نظر به تاریخ وجود من از اصطلاح «ایران شرقی» به جای آسیای میانه یا ماورالنهر , به عنوان سلف اصطلاح قرون وسطایی خراسان، برای تعیین هویت جداگانه فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی - اجتماعی مناطق شرقی خارج از کنترل مستقیم ساسانیان و ایرانشهر استفاده می کنم.
تصور رایج در میان اعضای گروه این است که دینسالاری روحانیت زرتشتی در اواخر دورهٔ ساسانی موجب نارضایتی زیادی در بین مردم شده و در نتیجه مردم تحت فشار در برابر لشکریان عرب، هیچ مقاومتی از خود نشان نداده و پیروزی آسان را برای مهاجمان رقم میزنند.
این معجزه یا به عزم راسخ و ذات پر استقامت ایرانیان و همچین فرهنگ ماندگار و غالب ایرانی و یا متناوباً، به همت شخصی فردوسی نسبت داده میشود؛ بنا بر این دید که جالب توجه است که این باور در بین محققان مدرن نیز دیده می شود نک:Patricia Crone, The Nativist Prophets of Early Islamic Iran (Cambridge University Press, 2012)در این کتاب نویسنده سقوط تیسفون را پایان قطعی حکومت ساسانیان بر سرزمینهای خود و شکست سیستم دفاعی ساسانی میداند، هرچند که بسیاری از شواهد از جمله ادامه حکومت یزدگرد در فارس و نبرد نهاوند در سال ۶۴۲ خلاف این باور را نشان میدهند.
برای نظری جالب در مورد این موضوع نگاه شود بهMahmoud Omidsalar, “Unburdening Ferdowsi,” Journal of the American Oriental Society 116 (1996): 235–242 Late Antiquity کلاسیک روم و زدودن ایدهٔ «عصر تاریکی»، دورهٔ تغییر روم کلاسیک به بیزانس مسیحی، استفاده میشد.