Abstract:
هرچند خاستگاه بنیادگرایی، جامعه آمریکای پروتستان دهه دومِ قرن بیستم است اما بدلیل سرایت این مفهوم به سایر ادیان و همچنین کاربرد آن در حوزههای غیردینی، بنیادگرایی به یکی از مفاهیم کلان چند دهه گذشته تبدیل شده است، در نتیجه از معنای اولیه خود دور افتاده و نیاز به بازتعریف دارد. اینکه بنیادگرایی اسلامی چیست و چه شاخصهایی دارد؟ سوال اساسی مقاله است که برای پاسخ به آن به هجده متخصص مراجعه شده است. تحلیل محتوای پاسخهای مصاحبهشوندگان این نتیجه را به دست داده است که اگر چه بنیادگرایی اسلامی دارای شاخصهای فراوانی است اما میتوان چهار شاخص «نصگرایی»، «استفاده از خشونت»، «ساختن جامعه بر مبنای شریعت» و «مخالفت و مبارزه با مدرنیته» را اصلیترین شاخصهای آن دانست، بنابراین بنیادگرای اسلامی عبارت است از هر فرد یا گروه نصگرای مخالف با مدرنیته که خواستار ساخت جامعه بر مبنای شریعت است و در راه رسیدن به این هدف، از خشونت استفاده میکند.
However, the origins of fundamentalism are in Protestant American society in the second decade of the twentieth century but due to the spread of this concept to other religions and also its application in non-religious areas, fundamentalism has become one of the major concepts of the last few decades. As a result, it is far from its original meaning and needs to be redefined. What is Islamic fundamentalism and what are its indicators? The main question of the article is that eighteen experts have been referred to answer it. The content analysis of the interviewees' answers has led to the conclusion that although Islamic fundamentalism has many indicators, there are four indicators: "Literalism", "use of violence", "building a society based on Sharia" and "opposition and "Fight against modernity" as its main indicators, Thus, Islamic fundamentalism is any literal individual or group opposed to modernity that seeks to build a society based on sharia and uses violence to achieve this goal.
Machine summary:
2204 چکيده هرچند خاستگاه بنيادگرايي، جامعۀ آمريکاي پروتستان دهه دوم قرن بيستم است ، اما به دليل سرايت اين مفهوم به ساير اديان و هم چنين کاربرد آن در حوزه هاي غيرديني، بنيادگرايي به يکي از مفاهيم کلان چند دهه گذشته تبديل شده است ، در نتيجه از معناي اوليه خود دور افتاده و نياز به بازتعريف دارد.
را نيز شامل ميشود که غيردينياند، به طوريکه از بنيادگرايي بازار (روتون ٢، ١٣٨٩ :٤٦) و بنيادگرايي علمي (ديويس ٣ و وين ٤، ١٣٨٥: ٥٧) هم سخن گفته ميشود، بنابراين در تعريف بنيادگرايي و ارائه شاخص هاي آن بايد توجه کرد که بنيادگرايي پديده اي ديني، اجتماعي، فرهنگي، سياسي، روان شناختي و اقتصادي است ، در نتيجه رشته هاي مختلف علمي مانند علوم سياسي، روابط بين الملل ، تاريخ ، روان شناسي، اديان و مذاهب و...
بنابراين مراد ما در اين مقاله ، ارائه تعريفي از بنيادگرايي اسلامي است ، هرچند که تعريف و شاخص هاي آن ميتواند با بنيادگرايي در ساير اديان نيز شباهت هايي داشته باشد، اما بايد توجه کرد که تأکيد بر تمايز اديان نه از سنخ ذات گرايانه ١ و استثناگرايانه ، بلکه از جنس خاص گرايانه ٢ و تأکيد بر خودويژگيهاي اديان است .
با توجه به شاخص هاي ذکرشده ، بنيادگرايي اسلامي را ميتوان اين گونه تعريف نمود: هر فرد يا گروه نص گراي مخالف با مدرنيته که خواستار ساخت جامعه بر مبناي شريعت است و در راه رسيدن به اين هدف ، از خشونت استفاده ميکند.