Abstract:
این مقاله حاصل مطالعهای است با هدف بررسی رابطة معیارهای همسرگزینی، شامل عشق رمانتیک و همسانهمسری با رضایت از زناشویی. در این مطالعه از نظریة زبان جهانی عشق هندریکس و نظریة مثلثی اشترنبرگ، نمونة ایدهئالی ناخودآگاه یونگ و همچنین از نظریة همسانهمسری و مبادله بهره گرفتهایم. دادهها با روش پیمایش از میان زوجین شهر تهران گردآوری شده است. نتایج آزمون t مستقل نشان داد که میزان گرایش عشق رمانتیک در زوجین ناراضی از زندگی زناشویی بیش از زوجین رضایتمند از زندگی زناشویی و میزان گرایش به همسانهمسری در زوجین رضایتمند از زندگی زناشویی بیش زوجین ناراضی است. ارزشهای زناشویی در گروه راضی، بیش از گروه ناراضی مشاهده شد. همچنین بر اساس نتایج آزمون همبستگی پیرسون، وجود رابطه میان عشق رمانتیک و رضایت از زناشویی در افراد رضایتمند از زندگی زناشویی تأیید شد؛ درحالیکه چنین رابطهای در گروه ناراضی از زندگی زناشویی دیده نشد. در گروه راضی، همسانهمسری با رضایت از زناشویی رابطه دارد؛ ولی در گروه دوم، رابطهای میان دو متغیر مشاهده نشد.
This article is the outcome of the study with the purpose of considering the relationship between the criteria of marriage including the romantic love and proportionate marriage with marital satisfaction. In this article, it has been taken advantage of the theory of universal language of love by Hendrix and triangular theory of Sternberg, Yung’s unconscious ideal sample, as well as the theory of proportionate marriage and dealing. The data has been collected via the survey method among the couples resident in Tehran. The result of independent-T test indicated that the amount of tendency of romantic love among the couples with no marital satisfaction is more than that of couples with marital satisfaction; moreover, the amount of tendency towards the proportionate marriage is more among satisfied couples compared with dissatisfied ones. The marital values were mostly observed among satisfied couples. Furthermore, the results of Pearson Correlation test proved the mere existence of relationship between romantic love and marital satisfaction among the satisfied people. In the satisfied group, the proportionate marriage variable is of positive relationship with marital satisfaction while in the other group, it was not observed such a relationship.
Machine summary:
افراد براي ادامۀ تحصيل و به دسـت آوردن شـغل ، محـل زنـدگي اوليـۀ خـود را تـرک مـي کننـد و حتـي در صورت بازگشت به زادگاه خود، بيگمان ديدگاه هـاي جديـدي يافتـه انـد کـه در گـزينش همسر آيندة آنان نقش بسزايي خواهد داشت ؛ اما اين نکتـه را نيـز بايـد در نظـر داشـت کـه اصل همسان همسري ( ) به عنوان يک اصل اساسي کـه بـر هماننـدي زوجـين در انديشه ها و رفتار آنان تأکيد دارد و نه رعايت موبه موي همۀ وجوه آن ـ بايد ماننـد گذشـته ، همواره در همسرگزيني مورد توجه قرار بگيرد؛ چراکـه در صـورت پيـروي نکـردن از آن ، شاهد شکل گيري روابط بي پايه و اساس و درنهايت ، ازدواج هاي ناپايدار خواهيم بود.
با توجه به يافته هاي پژوهش ، ميانگين به کارگيري عشـق رمانتيـک در گـروه ناراضـي از زندگي زناشويي بيشتر از گروه رضايتمند از زندگي زناشويي بوده و نيز ميزان بـه کـارگيري همسان همسري در گروه رضايتمند بيش از گروه ناراضي از زندگي زناشويي است و نيـز بـا توجه به اينکه همسران رضايتمند از زندگي زناشويي بيش از همسـران ناراضـي توانسـته انـد رضايت از زناشويي را در زندگي خويش محقق کنند؛ بنابراين ميتوان به ايـن نتيجـه رسـيد که عوامل رضايت از زناشويي که در ميان پاسخ گويان ، بيشتر تحقق يافته اند، با به کـارگيري عشق رمانتيک و به کار نگرفتن همسان همسري در ارتباط هسـتند.