Abstract:
نظریهپردازان امور جنسی در غرب میکوشند حقیقت انسان را در پرتو غریزة جنسی بازتعریف کنند؛ اما نظریة جنسیای که بخواهد مبتنی بر نگاه اسلامی ارائه شود، نخست باید بتواند انسان را در افق فطرت بازتعریف کند و نشان دهد ساحت جنسی در انسان در پرتو فطرت انسانی معنا و کارکردهای متمایزی مییابد. در این مقاله با اشاره به برخی اقتضائات نظریة فطرت در قبال دوگانههای مهم انسانشناسیِ غربی، پارهای از ظرفیتهای کاربردیِ نظریة فطرت در فهم و تبیین امر جنسی در انسان نمایان شده تا راه برای ارائة یک «نظریة جنسی» مبتنی بر آموزههای اسلامی باز شود. بر اساس تئوری فطرت میتوان نشان داد اگرچه تفاوتهای جنسیتی تحت تأثیرات محیطی بروز میکند؛ اما کاملاً برساختی نیست و بسیاری از آنها در متن واقعیت ریشه دارد و نهتنها بهکارگیری امر جنسی در راستای تعالی انسان ممکن است؛ بلکه تنوع عظیم وضعیتهای انحرافی جنسی در انسان تبیینپذیر میشود. برایناساس «حیا» به عنوان یک امر تمایزبخش جدی انسان و حیوان در عرصة مسائل جنسی، در تحلیل بسیاری از رفتارها محوریت مییابد و قوانین خانواده، نه در پرتو مفهوم عدالت (حدومرز گذاشتن بین افراد)، بلکه در سایة مفهوم مودت و رحمت ساماندهی میشود.
In the West, theorists working on sex issues seek to redefine human nature and truth in the light of sexual instinct; however a sexual theory that aims to be presented based on the Islamic outlook, primarily must be able not only to redefine man on the light of human nature, but also to indicate that the sexual instinct in man finds distinct meaning and functions in the light of human nature. In this article, with reference to some requirements of the theory of human nature in relation to the important dualities of Western humanism, some of the practical capacities of the theory of nature regarding understanding and explaining sexuality in man are revealed to pave the way for a "sexual theory" based on Islamic teachings. According to the theory of essence, it can be indicated that although gender differences occur under the influence of the environment; they are not entirely constructive, and many of them are derived from the context of reality. Moreover, according to this point of view, the use of sexuality is not only applicable in the direction of human transcendence; but also the enormous variety of deviant sexual conditions in individuals can be explained. Accordingly, "modesty" as a significant distinctive element differentiating humans from animals in the domain of sexual issues, is central to the analysis of many behaviors. Therefore, family laws are organized not in the light of the concept of justice (demarcation between individuals), but in the shadow of the concept of cordiality and mercy.
Machine summary:
ايــن نگــاه کــاملا بــا نگــاه داروينــي کـه مبنــاي طبقهبنديهاي زيستشناسي معاصر شـده و انسـان را حيـواني در امتـداد حيوانـات پـيش بـر ميشمرد، کاملا سازگار است؛ اما در حکمت متعاليه اثبات ميشود که انسان - بـا توجـه بـه حقيقت نفساني خود - نوع اخير نيست؛ بلکه نـوع متوسـط (جـنس) اسـت (صـدرالمتألهين، ١٣٦٦، ص٦٠) که ميتواند خود را به هريک از ايـن ماهيـات حيـواني متعـين کنـد (همـان، ص٦٢) يا تمامي اين مراتب را درنوردد (همـو، ١٩٨١م ، ج٩، ص٩٦).
درواقع نظرية فطرت بااينکه از سويي انسان را به نحـو ارسـطويي تعريـف نمـيکنـد کـه انقلاب ماهيت در او محال باشد و به اين ظرفيت خاص در انسان اذعان دارد که - مانند نظر اگزيستانسياليستها - بپذيرد وجود انسان بر ماهيتش مقـدم اسـت؛ امـا از سـوي ديگـر - بـه خاطر اينکه بالاخره «حقيقت اصيل»ي براي انسان پذيرفته - در دام نسبيگرايي ناشي از ايـن رويکرد اگزيستانسياليستي نميافتد؛ بلکه ميتواند با وجود به رسـميت نشـناختن يـک وضـع ماهوي بالفعل براي انسان، از يک جهتگيري ذاتي و واقعيت داشتن آرمان معـين انسـاني و مسير و صراطي معين براي رسيدن به آن وضع اصيل سخن بگويد.
٢. بازخواني امر جنسي در انسان ذيل نظرية فطرت با توجه به اينکه فهم انسان از وضع جنسـي خـود اول بـار بـا «ابـداء سـوآت» (آشـکار شـدن شرمگاهها) در بهشت رقم خورد: «بـدت لهمـا سـوآتهما و طفقـا يخصـفان عليهمـا مـن ورق الجنة» (اعراف: ٢٢/ طه: ١٢١) و عرصة بهشت همان عرصة فطـرت و حقيقـت فـوق حيـواني انسان است که همة تحليلهاي انسانشناسي درنهايت بايد در ايـن افـق انجـام شـود، بـر ايـن باوريم کـه در نگـاه دينـي بايـد سـاحت جنسـي انسـان را ذيـل فطـرت او بـازخواني کـرد و بازخواني آن به اين بيان است: ١-٢.