Abstract:
تمرکز بر نفس و خودشناسی و نیز توجه به منِ قدسی، از جمله موضوعاتی است که عرفان و تصوف را با روانشناسی پیوند میدهد. تصوفپژوهان غربی در مواجهه با متون عرفانی، از مطالعات تطبیقی و رویکردها و متدولوژیهای تحقیقی متنوّعی بهره بردهاند. یکی از دانشها و ابزاری که این محققان در بررسی و تحلیلهای عرفانی خود استفاده کردهاند، روانشناسی است. شرقشناسان به کمک بنمایههای روانشناختی و روانکاویِ موجود در متون صوفیانه، رهیافتی نوین در تصوفپژوهی ارائه کردهاند. مبنای پژوهش حاضر، واکاوای و نقد آثار ترجمهشدۀ تصوفپژوهان غربی است که با رویکردی روانشناختی، به عرفان و تصوف نگریستهاند. با غوررسی در تحقیقات آنان آشکار میشود که ضمیر ناخودآگاه، نماد و مسئلۀ تأویل، به همراه زمینۀ «فردیّت» در نظام روانی یونگ، توجّه به «منِ شکوفا» در روانشناسی کمال و تکیه بر اصل تمرکز در نیایش عرفانی، از مهمترین رویکردهای روانشناختیِ تحقیقات عرفانی شرقشناسان است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که تمرکز بر فرایند «ذکر» و «مراقبۀ» صوفیانه و تلاش عارف برای نیل به منِ ملکوتی، سهم قابل توجهی از پژوهشهای شرقشناسان را به خود اختصاص داده است. فهم و غرض تصوفپژوهان از رویکرد روانشناسی و روانکاویِ عرفان، لزوماً و مطلقاً، روانشناسی نوین و مکاتب رواندرمانگر سدههای متأخر نیست، بلکه عمده کوشش آنان ـ به تبع تمرکز عرفای ایرانی بر نفس ـ بیشتر، گرایشی «نفسپژوهانه» دارد. از سوی دیگر، آنان در بخش اندکی از تحقیقات خود، به تطابق آموزههای عرفانی با مکاتب نوین علم روانشناسی باور دارند و از این رهگذر، به تحلیل و نقد آن نیز برخاستهاند.
Focusing on the self and self-knowledge, as well as paying attention to the sacred self, are among the topics that link mysticism and Sufism with psychology. In the face of mystical texts, Western mystics have used comparative studies and various research approaches and methodologies. Orientalists have proposed a new approach to Sufism with the help of psychological and psychoanalytic principles found in Sufi texts. The basis of the present study is the analysis and critique of the translated works of Western mystics who have looked at mysticism and Sufism with a psychological approach. The subconscious mind, the symbol, and the issue of interpretation, along with the context of "individuality" in Jung's psychic system, pay attention to the "flourishing self" in the psychology of perfection and rely on the principle of focus on mystical worship, is one of the most important psychological approaches of Orientalists mystical research. The focus on the process of Sufi "remembrance" and "meditation" and the mystic's attempt to attain the heavenly self has accounted for a significant share of Orientalist research. Sufis's understanding and purpose of the approach to psychology and psychoanalysis of mysticism is not necessarily and absolutely not the new psychology and psychotherapeutic schools of later centuries, but their main effort - due to the focus of Iranian mystics on the soul - more , has a "soul-searching" tendency. On the other hand, in a small part of their research, they believe in the compatibility of mystical teachings with the new schools of psychology,
Machine summary:
1 واکاوي رويکرد روان شناختي تصوف در پژوهش هاي شرق شناسان مقاله علمي - پژوهشي 2 امير پوررستگار 3 محمديوسف نيري تاريخ دريافت : ١٤٠٠/٠٣/٠١ تاريخ پذيرش : ١٤٠٠/٠٥/١٣ چکيده تمرکز بر نفس و خودشناسي و نيز توجه به من قدسي ، ازجملـه موضـوعاتي اسـت که عرفان و تصوف را بـا روان شناسـي پيونـد مـي دهـد.
با غوررسي در پژوهش هاي آنان آشکار مـي شـود کـه ضـمير ناخودآگاه ، نماد و مسئلة تأويل ، به همراه زمينة «فرديـت » در نظـام روانـي يونـگ ، توجه به «مـن شـکوفا» در روان شناسـي کمـال و تکيـه بـر اصـل تمرکـز در نيـايش عرفاني ، از مهم ترين رويکردهاي روان شناختي پژوهش هاي عرفـاني شـرق شناسـان است .
در نگاهي کلان ، عرفان و تصوف ، قلمرو واکاوي درون آدمي است و در ايـن ميـان ، بـه دنبـال خودشناسي ، خودشکوفايي و درک سـاحت هـاي وجـودي انـسان اسـت ، بنـابراين تـصوف آن گاه که از نفس و روان انسان سخن مي گويد، بـا علـم روان شناسـي و روان کـاوي پيونـد مي خورد.
٣- مباني نظري مهم ترين مکاتب روان شناسي که به گونه اي با زمينـه هـاي معنـوي و عرفـاني سـاحت آدمـي ارتباط دارند، عبارت اند از: ١-٣ مکتب يونگ کارل گوستاو يونگ از پيشگامان رويکرد روان تحليل گري است که نظرية کهـن الگـوي او با ساحت روحاني وجود آدمي و عرفان پيونـد خـورده اسـت .
يونـگ معتقد است انسان هايي که به بهانة دسترسي به خودآگاهي کامل ، عناصر قدسي و معنوي را انکار مي کنند، به سوي نوعي فجايع رواني پيش مي روند و بر اين امـر تأکيـد مـي کنـد کـه روان پريـشي هـاي معاصـر، برآينـد ايـن واپـس زدگـي اعتقـادي اسـت .