Abstract:
مقتل الحسین(ع) موجود در کتاب تاریخ طبری (310 ه ـ ق) از جمله مقاتل برجایمانده و قدیمی مربوط به قرن سوم و چهارم است. این کتاب نیز مانند سایر کتب تاریخی و روایی از هجمۀ گزارشهای قابل تامل مصون نمانده و برخی از مطالب آن در موضوعات مختلف، از جمله دربارۀ جریان عاشورا مورد تردید است. طبری، گزارشی که از قیام عاشورا ترسیم نموده، برخاسته از روایت ابومخنف بوده که در حال حاضر قدیمیترین مقتل موجود است؛ اما در عین حال از آشفتگیهای متنی رنج میبرد بهطوری که در برخی موارد با وقایع مسلم تاریخی ناسازگار بوده و یا از نگاه شیعی شان معصوم دچار خدشه شده است. البته در قرنهای بعد برخی از علمای شیعه به این کتاب نیز استناد کردهاند. در مقاله پیش رو پس از تحلیل وجوه مختلف پیرامون روایات محل مناقشه، دیدگاه برگزیدهای عرضه میشود که مزیّتهای قابل ملاحظهای نسبت بهنظرات ارائهشده در این عرصه را داراست. یافتهها نشان میدهد برخی از روایات طبری در حمایت از جریان اموی و گاه برخی از آنها علیه این جریان تلقی میشود که این نشاندهنده امانت وی در گزارش عاشورا از راویان عاشورایی است و از طرف دیگر نقل روایات متعارض یا متناقض زمینه را برای نقد رویکرد و روش او را فراهم کرده است. روایات ذلّتپذیری امام حسین ع، اسارت دو فرزند عبدالله بن جعفر و شهادتشان پس از عاشورا، کشف عورت از علی بن الحسین A، اظهار ندامت یزید از قتلرساندن امام از جمله روایاتی است که قابل نقد و تحلیل است. این مقاله با رویکردی تحلیلی ـ انتقادی به نقد این روایات پرداخته و یافتههای آن میتواند در مطالعات عاشوراپژوهی مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
The martyrdom epic [maqtal] of Al-Hossein (A.S) in Tabari’s (310 AH / 923 CE) book of “History” is one of the remaining and old martyrdom epics related to the third and fourth AH centuries. This book, like other historical and narrational books, has not been safe from the onslaught of thought-provoking reports, and some of its contents are questionable on various topics, including the movement of Ashura. Tabari’s report concerning the Ashura uprising is based on the narration of Abu Mikhnaf which is currently regarded as the oldest remained martyrdom epic. But at the same time, Tabari’s report suffers from textual confusion, so that in some cases it is inconsistent with certain historical events, or the dignity of the Infallible is damaged from the Shiite point of view. Of course, in the following centuries, some Shiite scholars have also cited this book. In the present article, after analyzing the various aspects of the questionable narrations, a preferred view is presented, which has considerable advantages over the opinions presented in this field. Findings of the article indicate that some of Tabari’s reports are in support of the Umayyad movement and sometimes some of them are considered against the Umayyad movement, which indicates his trustworthiness in the Ashura report from the narrators, and on the other hand, quoting conflicting or contradictory narrations provides the possibility to criticize this approach and method. The narrations of the humiliation of Imam Hossein (A.S), the captivity of the two children of Abdullah Ibn Jafar and their martyrdom after Ashura, the state of undress of Ali Ibn Hossein (A.S), and Yazid’s expression of remorse for killing the Imam are among the narrations that can be criticized and analyzed. This article criticizes these narrations with an analytical-critical approach and its findings can be used in Ashura studies.
Machine summary:
از آنجا که طبري در نـزد شيعه و اهل سنت داراي جايگاه ويژه است و روايات وي همواره مورد اسـتناد يـا نقـد محققـان تـاريخ و حديث پژوهان قرار گرفته و روايات اين کتاب متقدم کـه گزارش هـاي خاصـي در آن گـرد آمـده و حتـي بخشي از گزارش هاي شيعه ، برگرفته از آن است و از طرفي اهميت واقعه عظيم عاشورا، نشـان ميدهـد که دقت در قيام امام حسين ع از اهميت بسزايي برخوردار ميباشد، پـس لازم و ضـروري اسـت ايـن ١١ کتاب و روايات آن در معرض بررسي و واکاوي دقيقي گيرد.
تلاش اين پژوهش برآن است که منقـولاتي از طبري نقد شود که نخستين بار در روايات تاريخي جاي گرفتـه اسـت ؛ زيـرا ايـن روايـات موجـود در تاريخ طبري، در کتب پيش از او نيز نقل شده و نياز به نقـد و تحليـل دارد.
گفت : به يکي از سه چيز که بـه شـما گفـت رضـايت نميدهيد؟ ابن سعد گفت : به خدا اگر کار با من بود رضـايت مـيدادم امـا اميـر تـو ايـن را نپـذيرفت » (همان ، ٤٢٧/٥) شبيه اين روايات در کتب متعدد تـاريخي اهل سـنت نقـل شـده اسـت (بـلاذري، ١٣٧٩: ١٧٣/٣و ١٨٢؛ دينــوري، ١٤١٠: ١١/٢؛ اصــفهاني، بيتــا، ١١٤؛ ابن اثيــر، ١٣٨٥: ٥٤/٤؛ ابن عســاکر، ١٤١٤: ٢٢٠/١٤؛ همو، بيتا، ٣٢٢؛ عسقلاني، ١٤١٥: ٧١/٢) نکته قابل ذکر اينکه اين روايت در کتب شـيعي نيز ديده ميشود، کساني مانند شيخ مفيد، فضل بن حسن طبرسي، فتال نيشـابوري، علامـه مجلسـي و علامه بحراني روايت را شبيه به هم نقل کرده انـد (مفيـد، ١٤١٣: ٨٧/٢؛ طبرسـي، ١٣٩٠: ٢٣٦؛ فتـال نيشابوري، ١٣٧٥: ١٨٢/١؛ مجلسي، ١٤٠٣: ٣٨٩/٤٤؛ بحراني، ١٤١٣: ٢٤٠/١٧).