Abstract:
دل شعبدهها گرفتاز فکرت جان معجزهها نمود در انشا (مسعود سعد)
انشا پدر ادبیات است ودر شجره نامه ی زبان فارسی، ریشه ی این درخت پرشاخ
وبرگ است، بنابراین نچه به این درخت گستردگی و حجم میدهد همانا استفاده ی
خدادای از نیروی تفکر وخلاق انسانی است.
زبان شیوا وپرترنم زبان فارسی لیاقت این رادارد که با روحی لطیف وفکری سلیس بتوانیم
واجهایی پرطنین زبان فارسی را ابتدا به وسیله ی فکرکردن و سپس نوشتن ودر مرحله ی
آخر خواندن به صدادر آوریم؛ باشد که در لفظ قیمتی را به بهای اندک از دست ندهیم
. نگارنده در نظر دارد دراین جستار، هداف نوشتاری انشار | مورد بررسی قرار داده وبرخی
سرمشقهای ترسیمی برای دانش پژوهان را معرفی نماید.
Machine summary:
يوسفي ١٣٨،١٣٨٤ ريشه ي واژگاني انشا: واژه ي انشا هر چند که پيشينه اي عربي دارد اما کابرد فراوانآن درزبان پارسي نشانگر ارزش و اهميت آن است ؛در لغت نامه ي معين آمده است : انشاansa(ع ، ف :انشا) نشوء (nos) پرودگان ،بالندگان ١-آفريدن ، ايجادکردن ٢-ابتدا کردن ، آغز کردن ٣-ازخودچيزي گفتن ، خواندن وآوردن شعراز خويشتن ٤-انشا(امص ) سخن پردازي ،سخن آفريني ٥-(اإ) نوشته مترسلانه ي فصيح وبليغ معين انشاء زنده کردن لطائف آفريدن ، آغز کردن واز خود چيزي گفتن ونام علمي است که دانسته شود بدان تراکيب عبارات نثر وبه اصطلاح علم ترتيب ومنطق کلامي که احتمال صدق وکذب نداشته باشد واقسام آن بسيار است { از جمله اي } آنامر ونهي وندا وقسم وتعجب (از منتخب ومناظره الانشاء صراح وکشف وکنز غياث اللغات ) در بخش ديگري ذيلواژه ي انشا مذکوراست : آفرينش ،ايجاد زگوهردان نه از مستي فزوني اندرين معني که جز يکچيز نبود علت انشاء ناصرخسرو سخن پردازي ،سخن آفريني،نويسندگي، شاعري، تاليف عبارات : دل شعبده ها گرفت ازفکرت جان معجزه ها نمددرانشا مسعودسعد بربديهه راندم منظوم وگستردم قلم هيچ خاطر وقت انشا برنتابد بيش ازاين (خاقاني) دبيرم آري سحرآفرين گه انشا وليک زحمت اين شغل راندارم سحر(خاقاني) قصدم از الفاظ اوراز تواست قصدم ازانشاش آواواز تواست (مولوي) ناظم الاطبا براين باوراست که انشانوشته ي مترسلانه وفصيح با سجع وقافيه است .