Abstract:
عالمان الهیات مسیحی و اسلامی در طول هزاران سال تلاش کردهاند در برابر جریانهای فکری و دینی، تبیینی قابل دفاع از آموزهها و گزارههای دینی ارایه کنند. این پژوهش با بهره مندی از مقایسه دو سنت مسیحی و اسلامی در تحلیل زبان دینی و با بهره مندی از معنای صحیح روش نماداندیشانه پل تیلیش و رمز گرایانه ابن عربی، در صدد است سهم بسزایی در شناخت واقعیت دین و زبان دینی ایفا کند و پاسخی متناسب به این مسیله دهد که آیا در پرتو هر یک از این دو چارچوب فکری، دیگری را میتوان بهتر فهمید و با برقراری مقایسه میان دو چارچوب فکری و نظام معرفتی، الگوی جامع و کلان دیگری ارایه کرد؟ در این زمینه با مفهوم کاوی معنای اصیل و حقیقی نماد، رمز و تاویل به ضرورت نمادگرایی و رمز گرایی در زبان دین دست یافته و مرز و محدوده اصیل و حقیقی تاویل در آنها را به روشنی مشخص ساخت. ظرفیت تنسیق و صورت بندی نوین از عرفان ابن عربی و مواجهه عرفان ابن عربی با پرسشهای نوینی از سوی مکتب فکری الهیاتی فلسفی پل تیلیش، تمهیدی است از برای فحص از دستیابی به پاسخ ابن عربی در این زمینه معرفتی است؛ با دلالت پژوهی و علت کاوی به کار رفتن نمادها و رمزها در زبان دینی، مواجهه متن پژوهانه بهتری با متون مقدس صورت یافته و از پیدایش شبهات پیرامون آنها حذر شود. برای پاسخ به این مسیله، روش پژوهش، مقایسه متوازن مبتنی بر تحلیل منطقی مفاهیم است.
Christian and Muslim theologians have tried to present a defendable explanation of religious teachings and statements in response to the theoretical and religious courses for thousands of years. Comparing the Christian and Islamic traditions in the analysis of religious language and profiting from the correct meaning of Paul Tillich’s symbolic-thinking method and Ibn-Arabi’s ramzgara’i (symbolistic) method, this research intends to play a great role in understanding the reality of religion and religious language. It will also find a suitable answer to the following questions: can each of the two intellectual frameworks be better understood with the help of the other; and comparing the two intellectual frameworks and cognitive systems, can we present another comprehensive and major pattern? Studying the original meaning and concept of symbol, ramz and esoteric interpretation, this research will show the necessity of symbolism and ramzgara’i in language of religion and will clarify the real and original limits and bounds of esoteric interpretation. A good preparation to find Ibn-Arabi’s answer in the mentioned cognitive field, is to have a new organization and formulation of his mysticism and regard its confrontation with the new questions posed by the intellectual theological-philosophical school of Paul Tillich. Researching the implication and the reasons of using symbols and ramz in religious language, we will have a better text-research confrontation with the holy texts and will avoid the formation of its surrounding doubts. The method of such research is to have an equal comparison on the basis of the logical analysis of concepts.
Machine summary:
اين پژوهش بـا بهره مندي از مقايسـه دو سنت مسيحي و اسلامي در تحليل زبان ديني و با بهره مندي از معناي صـحيح روش نمادانديشـانه پل تيليش و رمزگرايانه ابن عربي، در صـدد است سهم بسزايي در شـناخت واقعيت دين و زبان ديني ايفا کند و پاسـخي متناسب به اين مسئله دهد که آيا در پرتو هر يـک از اين دو چارچوب فکري، ديگري را ميتوان بهتر فهميد و با برقراري مقايســـه ميان دو چـارچوب فکري و نظـام معرفتي، الگوي جامع و کلان ديگري ارائه کرد؟ در اين زمينه با مفهومکاوي معناي اصـيل و حقيقي نماد، رمز و تأويل به ضـرورت نمادگرايي و رمزگرايي در زبان دين دســت يافته و مرز و محدوده اصــيل و حقيقي تأويل در آنها را به روشــني مشــخص ســاخت .
از ديدگاه ابن عربي عقل به دليل آن که رهيافتي تنزيهي و ســلبي دارد، دلايل آن براي وجود خـدا اعتبـاري ندارد و نياز به رهيافت ايجابي وحياني اســت که در زبان ديني تأمين مي شـود؛ زيرا خداوند به سـبب معرفت پيشـين (ساختار متعارف عالم و معلوم )، شناخته نمي شود (ابن عربي، [بيتا]، ج۱، ص۹۲-۹۳).
لذا الفاظ بشــري از افاده معاني متعالي و واقعيت دين ، ناتوان اسـت ؛ در ديدگاه تأويل انگارانه ابن عربي، بين ظاهر کلام و باطن آن تهافت و تناقضـي نيست ؛ بلکه ســطوح و لايه هاي بيروني بر لايه هاي عميق معنايي متکي اســت .
در رابطه با ماده نماد ديني تيليش بيان ميکند که اگر کلمه ، به وســيله وحي بدل گردد به آن معنا نيســت که قالب منطقي زبان عرفي فرو ميپاشـد؛ بلکه ترکيب زباني بايد معنادار باشـد تا حضور الهي را خاطرنشان کند ( ,١٩٥١ ,Idem ١٢٤.