Abstract:
موضوعات پیچیده علمی بخش جداییناپذیر از جوامع مدرن است و به طور مستمر در حوزه عمومی مورد بحث قرار میگیرد. متعاقبا، درک اساسی از این مسائل پیچیده باید برای همه افراد امکانپذیر باشد. در جوامع دموکراتیک، درک عمومی از علم در فرایندهای صحیح سیاستگذاری در موضوعات علمی مورد مناقشه، مهم است.
با درک اهمیت ابعاد اخلاقی ، حقوقی و اجتماعی تحولات جدید علمی، ایالتهای مختلف آمریکا طی ۲۰ سال گذشته فعالیتهای اطلاعرسانی و درک عمومی از علم را به عنوان یکی از اجزای الزامی پروژههای بودجه فدرال درنظر گرفتهاند. فرض اساسی در پشت این پروژههای ارتباطی این است که دسترسی بیشتر به اطلاعات منجر به دانش بیشتر در مورد مسائل اخلاقی، حقوقی و اجتماعی میشود، که به نوبه خود منجر به افزایش توانایی افراد و جوامع در برخورد با این موارد میشود.
در این مقاله از رویکرد مطالعه موردی به عنوان مبنایی برای ارزیابی مدلهای نظری توسعه علم استفاده شده تا میزان ارتباط این مدلها با فعالیتهای جهان واقعی را دریابیم.
Complex scientific issues are an inseparable part of modern societies and are continuously debated in the public sphere. Consequently, a basic understanding of these complex issues should be possible for all individuals. In democratic societies, a general understanding of science is important in correct process of policy-making about controversial scientific topics. Recognizing the importance of the ethical, legal, and social dimensions of new scientific developments, the federal government of USA over the last 20 years has made information activities and public understanding of science as a mandatory component of federally funded projects. The essential assumption behind these communicational projects is that greater access to information will lead to more knowledge about ethical, legal, and social issues. This matter in turn will lead to enhanced individualsand communitiesability to deal with these issues. In this paper, a case study approach is used as a basis for evaluating theoretical models of science development to understand the relationship between these models and real-world activities
Machine summary:
اين رويکرد به عنوان "نقصان " شناخته شده است ، زيرا نقصان دانش را توصيف ميکند که بايد پر شود، با اين فرض که پس از رفع نقصان ، همه چيز "بهتر" خواهد شد (زيمان ، ١٩٩١، ١٩٩٢) پروژه هاي عظيم و مهمي براي پرداختن به سواد علمي ظهور کرده اند، شايد مهم ترين آنها استانداردهاي ملي آموزش علوم در ايالات متحده باشد (انجمن آمريکايي براي پيشرفت علم ، ١٩٩٣ شوراي تحقيقات ملي، ١٩٩٦).
براي اين کار، ما خلاصه اي از ٩٤ پروژه ارائه شده در کارگاه هاي کارگزار پيمانکار - اعطاي حقوق بشر در ١٩٩٤، ١٩٩٦، ١٩٩٧، ١٩٩٩ و ٢٠٠٠ را از وب سايت DOE-ELSI بارگذاري کرديم (کارگاه هاي IV تا VIII؛ خلاصه پروژه هايي که قبلا تا سال ١٩٩٤ در دسترس نبود) سپس اين چکيده ها را تجزيه و تحليل کرديم تا (١) ماهيت پروژه (آموزشي يا ساير موارد)؛ (٢) مخاطبان اصلي آن ؛ (٣) اولين ارتباط عمومي مدل علمي که پروژه از نظر مفهومي در آن جاي گرفته است و (٤) اصليترين وسيله ارتباطي که براي ارتباط در پروژه استفاده ميشود مشخص شود(براي اطلاع از جزييات روش ها، به DOE-ELSI، ٢٠٠٣ مراجعه کنيد).
براي بررسي سوال پژوهش حاضر و بر اساس نتايج حاصل از تحليل محتوا، پنج پروژه موردي که با معيارهاي زير مطابقت داشتند را انتخاب کرديم : (١) پروژه هايي که گروه هاي حرفه اي را هدف قرار ميدادند، از مطالعه حذف شدند (زيرا هدف ما بحث در مورد موضوعات مطرح شده توسط درک عمومي از مسائل اخلاقي، حقوقي و اجتماعي مربوط به تحقيقات ژنوميک در زندگي روزمره ، يعني خارج از يک زمينه حرفه اي بود).