Abstract:
برخی از صاحبنظران روابط بینالملل، مانند رئالیستها، معتقدند حقوق بینالملل در راستای تحقق اهداف قدرتهای بزرگ و در سایه آن شکلگرفته و رشد یافته است. بعبارتی قدرتهای بزرگ نقش تعیینکنندهای در شکل دادن، تثبیت و حمایت از حقوق بینالملل دارند. بهمنظور بررسی مسئله حاضر، این سوال مطرح میشود که قدرتهای بزرگ نظام بینالملل چگونه در تحولات حقوق بینالملل نقشآفرینی میکنند؟ به نظر میرسد قدرتهای بزرگ با توسل به توانمندیهای مختلفی که دارند، از طریق نهادسازی، شکل دادن به معاهدات و هنجار سازی نقش کلیدی در این زمینه ایفا میکنند. هدف مقاله حاضر بررسی نقش و عملکرد قدرتهای بزرگ بهویژه روسیه و امریکا در چگونگی ایجاد و گسترش حقوق بینالملل است. در این راستا بر مبنای روش توصیفی-تحلیلی و با دادههای تاریخی به نقش قدرتهای بزرگ نظام بینالملل در ایجاد و گسترش حقوق بینالملل پرداخته شود.
Machine summary:
در این مقاله سال 1945 میلادی که با پایان جنگ جهانی دوم و شکلگیری سازمان ملل متحد همراه بود بهعنوان نقطه عطفی برای بررسی حقوق بینالملل به دوره کلاسیک و مدرن در نظر گرفتهشده و سعی شده است با ذکر شواهد و نمونههایی از هر دو دوره، نقش قدرتهای بزرگ در تحولات حقوق بینالملل موردبررسی قرار گیرد.
وضعیت و عملکرد دولتهای قدرتمند در این میان نقش اساسی بازی میکند، زیرا تثبیت نظام و عملکرد آن تا حد زیادی به اقدامات این دولتها بستگی دارد؛ بنابراین اگر قدرتهای بزرگ نظام بینالملل از بروندادهای سیستم حقوقی راضی باشند سعی در حفظ و تثبیت و پیشبرد این بروندادها دارند و اگر مطابق با منافع، سیاستها و اهداف آنها نباشد، به هر نحوی مانع پیشبرد قواعد حقوق بینالمللی خواهند شد.
برای رسیدن به این اهداف توسط قدرتهای بزرگ دو اقدام انجام گرفت؛ یکی ایجاد رویه بینالمللی کیفری زیر نظر دادستانهای آمریکایی و شکلدهی به حقوق بینالملل کیفری در این زمینه بود و دیگری ارعاب رهبران نافرمان و سرکش برخی کشورهای درحالتوسعه از طریق ابزارهای حقوقی- قضایی است.
بدین ترتیب میتوان به نقش برتر ایالاتمتحده در نهادسازی اشاره کرد و به این مسئله نیز اذعان نمود که بر مبنای رویکرد سیستمی خروجی سیستم حقوقی بینالملل که با همکاری بسیاری از کشورها صورت گرفت، مورد مخالفت قدرتهای بزرگ قرار نگرفت و بازخورد آن منجر به تقویت و تثبیت نهادهای فوقالذکر گردید.