Abstract:
ساموئل گراهام ویلسون، محقق، نویسنده، متکلم، منتقد و کشیش مسیحی امریکایی پروتستان در 11 فوریه 1858 در پنسیلوانیای امریکا متولد شد و در سال 1916 دار فانی را وداع گفت. او در سال 1879 مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه پرینستون گرفت و مدرک دکترای رشته الهیات مسیحی را در سال 1880 از مدرسه علوم دینی همین دانشگاه در پنسیلوانیا اخذ نمود.
ویلسون به پیشنهاد گروه میسیونری مسیحی به شهر تبریز در ایران آمد و برای مدت بیش از سی سال در مدرسه امریکایی مموریال به کار و فعالیت پرداخت. مدرسه مموریال امریکایی یا مدرسه یادبود امریکایی تبریز که در سال 1836 تاسیس گردید از مدارس قدیم شهر تبریز است که به وسیلۀ مبلغان مذهبی فرقه پریسبیترین (پروتستانی) اداره میشد. دکتر ویلسون به سبب اقامت طولانی درایران و ارتباط و معاشرت زیاد با بابیان و بهائیان و مطالعه گسترده آثار و آموزه های بهائی، چه درغرب و چه در مشرق زمین و آشنایی
با تعالیم، آموز هها، کتب و افکار رهبران آیین بهائی، به ادعاهای غیرواقعی و دروغین سران این آیین پی برده و در مکتوبات خود دربارۀ آن ها به روشنگری پرداخته است. او از بهاءالله و عبدالبهاء به عنوان فاشیست های حیله گر یاد م کیند و رابطه سران بهائی با وحی و الوهیت را باتوجه به عملکرد آ نها موردتردید و تمسخر قرار میدهد.
صمويیل غراهام ویلسون، باحث ومولف، وخطیب وناقد وقسیس مسیحی امریکی پروتستنتی ولد
فی 11 فبرایر عام 1858 فی مدینه بنسلفانیا الامری یکه وکان عام وفاته 1916 . حصل علی شهاده
الماجستیر من جامعه برینستون فی عام 1879 ونال شهاده الدکتوراه فی اللاهوت المسیحی فی
عام 1880 من معهد العلوم الدینیه من نفس الجامعه فی بنسلفانیا . جاء ویلسون باقتراح من
الارسالیه التبشیریه المسیحیه الی مدینه تبریز فی ایران وعمل لا کثرمن ثلاثین عاما فی مدرسه
مموریال الامریکانیه . ومدرسه مموریال الامریکانیه او ماتعرف باسم مدرسه الذکری الامریکانیه فی
تبریز تاسست عام 1881 وهی احدی المدارس القدیمه فی مدینه تبریز والتی کانت تدار من قبل
الارسالیه التبشیریه الدینیه لجماعه بریس بیترین )البروتستنتیه( ونظرا الی ان الدکتور ویلسون
کان قد سکن فتره طویله فی ایران، واقام علاقات واسعه ومعاشره کبیره مع البابیین والبهايیین،
وقام بدراسات واسعه لمولفات وتعالیم البهايیه، سواء فی الغرب او فی الشرق، حیث اطلع
علی تعالیم وکتب وافکار زعماء الایدیولوجیه البهايیه، لذلک تبینت له بوضوح المزاعم الواهیه
وغیرالواقعیه والزايفه لزعماء هذه الایدیولوجیه وقد قام بتوضیحها فی مولفاته. لذلک نجده یصف
بهاء الله وعبدالبهاء باعتبارهما فاشیین ومحتالین ومن خلال رویه سلوکهما نجده یسخر من مزاعم
علاقتهما بالوحی واللاهوت .
Samuel Graham Wilson, American Protestant Pastor, scholar, writer, theologian, and critic
was born on February 11, 1858, in Pennsylvania, USA, and died in 1916. He received
his master's degree from Princeton University in 1879 and his doctorate in Christian Theology
in 1880 from the University Of Pennsylvania, School Of Religious Studies. Wilson
came to Tabriz, Iran, at the suggestion of the Christian missionary group, and worked
at the American Memorial School for more than thirty years. The American Memorial
School - Tabriz, founded in 1881, is one of the oldest schools in Tabriz, run by missionaries
of the Presbyterian (Protestant) sect. Dr. Wilson's long stay in Iran, his close association
with Babis and Baha'is, his extensive study of Baha’i writings and teachings, both
in the West and in the East, and his acquaintance with the teachings, books, and thoughts
of the Baha’i leaders reflected in his critique books and articles about false teachings of
Baha’ism. He has found out their lies and has clarified about them in his writings. He introduced
Baha’u’llah and Abdu’l-Baha as cunning fascists and questions the relationship
of Baha’i leaders with revelation and divinity because of their bad actions and deeds.
Machine summary:
جامعه جهانی بهائی با شعار وحدت بین ادیان سعی کرد وجود خود را بیخطر و درجهت صلح جهانی معرفی نماید ولی پس از بررسی تاریخ بهائیت و مطالعۀ آموزههای آن روشن شد که تشکیلات بهائی، نهتنها بهاءالله را رجعت مسیح میداند، بلکه درصدد تحقق اهداف بلندپروازانه، مثل «ایجاد حکومت واحد جهانی بهائی» و مصادرۀ موعود ادیان الهی است.
7 بهآسانی میتوان دریافت که چگونه ایدههای صلح به خاورمیانه رفت و بهاءالله در ترکیه اخبار آن را شنید و پژواک آن را دریافت، از آن تأثیر پذیرفت و اراده کرد تا یکی از طرفداران صلح باشد ولی ادعای عبدالبهاء و سایر بهائیان که در بالا به آن اشاره کردیم چه میشود، که بهاء، طی سالهای 1867-1863، جنبشی برای صلح و داوری پایه گذاشت و آن را به پادشاهان توصیه کرد «درحالیکه قبلاً این موضوع به فکر احدی نرسیده بود» و «هیچیک از متفکران غربی، در هیچ سطحی، متوجه صلح جهانی نبودند!» این هم مثل بسیاری از ادعاهای دیگر بهائیان، کاملاً پوچ و عاری از حقیقت است!
چرا باید بپذیریم که تفسیر و تأویل غیرمنطقی عبارات کتاب مقدس از سوی این مفسران صحیح است؟ چرا باید فکر کنیم که مطالب عهد عتیق و عهد جدید تا زمان بهاءالله و عبدالبهاء قفل بود و فقط بخش اندکی از آنها قبلاً تحقق یافته بود؟ هیچ دلیلی وجود ندارد که نشان دهد آن وعدهها در زمان باب و بهاء تحقق پیدا کرده است.