Abstract:
در این مقاله، سریال تلویزیونی «بازی تارج و تخت» به مثابه یک گفتمان سینمایی مورد توجه قرار دارد و با تمرکز بر پایانبندی غیرمنتظره این سریال، گسست پیوستگی گفتمانی که منجر به آشکار شدن معنای ایدئولوژیک میشود، مطالعه شده است. در این مطالعه، با تکیه بر روش تحلیل گفتمان فوکو، روایت سریال با تمرکز بر سفر سه قهرمان «جان اسنو»، «دنیریس تارگرین» و «برن استارک» که در قسمت پایانی در رقابت نهایی برای نشستن بر روی تخت قرار میگیرند، با توجه به سه مرحله «سفر قهرمان» جوزف کمپل، تحلیل شده است. نتایج نشان میدهد که گفتمان بازی تاج و تخت الگوی پیوستهای از سفر قهرمان را ارائه میدهد، اما این الگو در قسمت پایانی انسجام و پیوستگی خود را از دست میدهد و منجر به آشکار شدن ایدئولوژی سریال میشود که بر اساس آن، با وجودی که گفتمان روایت در مسیر عرفی نمودن «حاکمیت» و ایجاد نزدیکی میان طبقه بالا و پایین به عنوان معنایی ایدئولوژیک قرار داشت، پایانبندی این سریال این فاصله را تشدید کرده و به حاکمیت، مقامی فراانسانی و غیرقابل دسترس میبخشد.
In this article, the TV series "The Game of Thrones" is considered as a cinematic discourse, focusing on the unexpected ending of the series, the discontinuity of discourse that leads to the revelation of ideological meaning. In this study, relying on Foucault's discourse analysis method, the serial narrative is analyzed according to the three stages of Joseph Campbell's "Heroic Journey", focusing on the journey of the three heroes, John Snow, Denis Targaryan, and Bran Stark, who are in the final stages of the final competition to sit on the throne. The results show that Game of Thrones discourse provides a continuous pattern of hero's journey, but this pattern loses its consistency in the final part, leading to the emergence of a serial ideology whereby narrative discourse that was on the path of secularizing "sovereignty" and establishing a rapprochement between the upper and lower classes as ideological meanings, however The ending of this series exacerbates this gap and gives sovereignty a more inaccessible position.
Machine summary:
در این مطالعه با تکیه بر روش تحلیل گفتمان فوکو، روایت سریال با تمرکز بر سفر سه قهرمان «جان اسنو»، «دنیریس تارگرین » و «برن استارک » که در قسمت پایانی در رقابت نهایی برای نشستن بر روی تخت قرار میگیرند، با توجه به سه مرحله «سفر قهرمان » جوزف کمپل ، تحلیل شده است .
نتایج نشان میدهد که گفتمان بازی تاج وتخت الگوی پیوسته ای از سفر قهرمان را ارائه میدهد، اما این الگو در قسمت پایانی انسجام و پیوستگی خود را از دست میدهد و منجر به آشکار شدن ایدئولوژی سریال میشود که براساس آن ، باوجودی که گفتمان روایت در مسیر عرفی کردن «حاکمیت » و ایجاد نزدیکی میان طبقه بالا و پایین به عنوان معنایی ایدئولوژیک قرار داشت ، پایان بندی این سریال این فاصله را تشدید کرده و به حاکمیت مقامی فراانسانی و غیرقابل دسترس میبخشد.
در میان تمام جریان های پیچیده روایت این سریال ، سفر سه قهرمان «جان اسنو»، «دنیریس تارگرین » و «برن استارک» که در فصل پایانی به ویژه در قسمت پایانی در رقابت نهایی برای نشستن بر روی تخت قرار میگیرند، در سه مرحله سفر قهرمان کمپل تحت عنوان «عزیمت »، «آیین تشرف » و «بازگشت » موردتوجه قرار میگیرد.
این کشف در قسمت آخر فصل ششم صورت میپذیرد و مخاطب در حالی باید منتظر فصل بعدی باشد که این راز از سوی برن استارک کشف شده است ؛ فرصتی گفتمانی که سریال در اختیار مخاطبان خود قرار میدهد تا به احتمال نشستن جان اسنو بر روی تخت آهنین بیندیشد.