Abstract:
اهمیت مرگ و زندگی پس از آن سبب شده است تا اقوام مختلف با وجود پذیرش ادیان جدید، نسبتبه تغییر در آیینهای مرگ مقاومت کنند و همچنان در حفظ سنتهای آبا و اجدادی خود بکوشند. ازاینرو آیینهای مرگ نسبتبه دیگر آیینهای دینی تلفیقیترند و تفاوت این آیینها در میان اقوام مختلف پیرو یک دین، مشهود است. تاتارها، بهعنوان یکی از اقوامی که چندین قرن در حصر امپراتوری روس بودهاند، نمونة منحصربهفردی از حفظ سنتهای بهجامانده از ادیان و باورهای ابتدایی و تلفیق آن با دین جدید هستند. این مسئله، در هر دو شاخۀ مسلمان و مسیحی این قوم قابل پیگیری است. بررسی تطبیقی این سنتها، به ما نشان خواهد داد که تراکم آنها در میان تاتارهای مسیحی، بیش از تاتارهای مسلمان است. ریشۀ این مسئله را میتوان در کمداشت آیینهای مربوطه در دین مسیحیت، و در مقابل غنای احکام مربوط به مرگ، و آیینهای پس از مرگ در دین اسلام جست. مقاله حاضر از روش تحلیلی ـ تطبیقی در بررسی این آیینها استفاده کرده است.
Because of the importance of death and the afterlife, different nations accepting new religions resist the change in the rituals of death and to continue to preserve their ancestral traditions. Thus, death rituals are more integrated than other religious rites, and one can easily see the differences in the rites of different ethnic groups following a religion. The Tatars, one of the peoples under the Russian Empire for centuries, are a unique example of preserving the traditions of primitive religions and beliefs and integrating them with the new religion. This issue can be pursued in both the Muslim and Christian branches of this nation. This comparative study of these traditions show us that they are more concentrated among Christian Tatars than Muslim Tatars. The root of this problem can be found in the shortage of relevant rites in Christianity, and the richness of rituals on death and post-mortem rituals in Islam. The present article studies these rituals through an analytical-comparative method.
Machine summary:
همچنين، دليل اينکه اقوام مختلف با وجود پذيرش دين جديد، همچنان برخي سنتهاي باستاني خود را حفظ ميکنند نيز همين مسئله است.
نقشي که تاتارهاي مسلمان ميتوانند در تعاملات ديني ميان ايران و روسيه داشته باشند نيز ضرورت شناخت اين قوم را دوچندان کرده است.
بااينحال، اقليتي از تاتارهاي مسيحي موسوم به کرياشن نيز وجود دارند که عمدتاً در نتيجۀ سياستهاي همسانسازي ديني امپراتوري تزاري در قرون شانزده تا نوزده، به اين دين گرويدهاند.
اين مسئله، شامل تاتارهاي مسيحي که برخي عناصر اعتقادي پيشامسيحي را حفظ کردهاند نيز ميشود (لپشكينا، 2010، ص248).
در اين ميان، تنها تاتارهاي آستراخان را بايد استثنا کرد که براي آيينهاي مرگ رنگ سياه ميپوشيدند و همچون برخي اقوام ترکي ايراني، تا يک سال از رفتن به مجالس شادي خودداري ميکردند (بايازيتوا، 1992، ص281).
براي مثال، تاتارها معتقدند: ديدن اسبي به رنگ آبي آسماني در نزديکي خانه و نيز اگر گاو نري در خواب به كسي حمله كند، بهمعناي مرگ يکي از اهل خانه است (همان).
درخصوص شکل و ساختار قبر نيز بايد گفت: تاتارهاي کرياشن با پذيرش مسيحيت، از الگوهاي مسيحي در اين مسئله تبعيت ميکنند.
آنان معتقدند: در اين روز استخوانها از گوشت جدا ميشوند و متوفي در حال عذاب قبر است (زاريپووا، 2008، ص164).
پختن حلوا نيز اگرچه از ديرباز در ميان ترکان و تاتارها رايج بوده است، در تاتارهاي مسلمان تحت تأثير روح اسلامي همسو با جهان اسلام شده، ولي تاتارهاي مسيحي با حفظ سنتهايي همچون فرد بودن افرادي که در پخت اين حلوا شرکت ميکنند و نهادن باقيمانده آن در زير بغل ميت درون قبر، همچنان به شيوههاي ابتدايي خود، آن را بهجا ميآورند.