Abstract:
منطقهگرایی بهمثابه حدّفاصل ملیگرایی و جهانگرایی در عصر حاضر از اهمیت و جایگاهی ویژه برخوردار است؛ چنان که پس از عصر وستفالیایی، ملیگرایی بهعنوان عنصر اصلی شناسایی دولتها شناخته شد و در عصر تکنولوژی و ارتباطات، جهانی شدن و وابستگی متقابل چنین نقشی را ایفا میکند. منطقهگرایی نوین که برگرفته از رویکردهای پستمدرنیستی و سازهانگارانه است، در تلاش برای تغییر توجهات و باورها در قبال منافع و مناطق تعیینکننده قدرت بهشمار میآید. در دورهای که قدرت مادی حرف اول را در مناسبات میزند، منطقهگرایی نوین در پی برجسته کردن ارزشها و هنجارها و مولفههای برساختهانگارانه هویّتی است تا از این دریچه امکان پررنگ کردن ارزشهای فرامادی را فراهم سازد.
بر این اساس سوال اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه میتوان محور مقاومت را بهمثابه یک هویّت منطقهای اثرگذار دانست؟ در پاسخ به این سوال میتوان گفت در منطقهگرایی نوین، ملاک انسجام و پیوند واحدهای سیاسی، برخورداری از هویّت اجتماعی و فرهنگی مشترک است که برای کشورهای عضو محور مقاومت امری مسجل بهشمار میرود؛ ازاینرو فاصله جغرافیایی و فقدان مرز مشترک مانعی در تحقق چنین امری نیست.
برای بررسی سوال اصلی و فرضیه پژوهش از روش کیفی مبتنی بر تحلیل دادهها و برای جمعآوری دادهها از روش کتابخانهای و اسنادی استفاده شده است.
Regionalism has a special importance and place as a gap between
nationalism and globalism in the present age; As in the Westphalian era,
nationalism was recognized as a key element in the identification of
states, and in the age of technology and communication, globalization
and interdependence play such a role. The new regionalism, which is
derived from postmodernist and constructivist approaches, is seen as an
attempt to change attitudes and beliefs towards the interests and areas that
determine power. In an era in which material power is paramount in
relations, modern regionalism seeks to highlight the values and norms
and constructive components of identity in order to highlight
transcendental values through this lens.
Accordingly, the main question of the present study is how the axis
of resistance can be considered as an influential regional identity? In
answer to this question, it can be said that in modern regionalism, the
criterion for the cohesion and connection of political units is the
existence of a common social and cultural identity, which is a matter
for the states as the members of the resistance; Therefore,
geographical distance and the lack of a common border do not prevent
this from happening. To investigate the main question and research
hypothesis, a qualitative method based on data analysis has been used
and to collect data, library and documentary methods have been used.
Machine summary:
com واژگان کلیدی محور مقاومت، محور سازش، انقلاب اسلامی ایران، هویت منطقهای، فرصتها، چالشها مقدمه و طرح مسئله با وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 و تأکید رهبران آن بر صدور انقلاب مبتنی بر ارزشها و هنجارهای اسلامی، دومینویی از تغییر و تحولات در جریانهای سیاسی و اجتماعی در منطقه و جهان اسلام شکل گرفت که عمدتاً برگرفته از ارزشهای شیعی و اسلامی بود.
بر این اساس سؤال اصلی پژوهش این است که چگونه میتوان محور مقاومت را بهمثابه یک هویّت منطقهای اثرگذار بهشمار آورد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت در منطقهگرایی نوین ملاکْ انسجام و پیوند واحدهای سیاسی و برخورداری از هویّت اجتماعی و فرهنگی مشترک است که این امر در قبال کشورهای عضو محور مقاومت امری مسجّل بهشمار میآید و فاصله جغرافیایی و فقدان مرز مشترک در بروز و تحقق چنین امری ناتوان است.
جدول 1: بررسی مقایسهای دو جریان اصلی بازنمای هویّت منطقهای در خاورمیانه {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} منبع: نویسندگان نکته حائز اهمیت این است که جریان محافظهکار در سالهای اخیر همواره تلاش کرده است با بهرهگیری از قدرت سخت و قدرت نرم، موانعی را در مسیر تحولات هویّتی منبعث از ارزشهای محور مقاومت ایجاد کند تا امکان تضعیف فرهنگ اسلامیِ سیاسی و تضعیف محور مقاومت فراهم آید(شکرزاده و جعفریفر، 1397: 16ـ 15).
اگرچه قالب و ماهیت هویّتی ایران و سوریه نسبت به آنچه ایران با سایر گروههای عضو محور مقاومت در نظر دارد تا حدّی متفاوت است، اما زمینههای مشترک هویّتی در این دو کشور موجب شده است که در یک قالب و چارچوب عمل کنند و اتّحادی پایدار از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تا کنون شکل بگیرد.