Abstract:
مباهات جامعۀ علمی و پرسش از چیستی هدف علم از جمله مباحث قابل تامل در حوزۀ فلسفۀ علم بوده است. واتکینز که خلف کارل پوپر از طرفداران عقلانیت علمی است مدعی است که میتوان هدف بهینهای برای علم معرفی نمود که با دستهبندی شرطهای کفایت و مطالبات مرتبط با آن قطعیت علم را رها نمود در حالی که هنوز خواهان حقیقت تایید شده هستیم.در این مقاله برآنیم تا ارتقای مطالبۀ (A) به (A*) وتلفیق (B1) و (B2) به (B1-2 ) وهمچنین (B3) و (B4) را به (B3-4)در مطالبات واتکینز برای هدف بهینۀ علم (B*) را گوشزد نموده وچالشهای مطرح شده برای هدف بهینۀ علم وپاسخ واتکینز به آنها را یادآور شویم واصل عمل انگارانۀ استقرا در انتخاب نظریهها از بین نظریه-های رقیب را تبیین نماییم.واتکینز براین باور است که با پیگیری این هدف بهینه برای علم، دانشمندان این آزادی عمل را دارند که بر روی هر موضوع دلخواه کار کنند ولی این هدف علم آنها را از اتخاذ نظریههایی که تشخیص میدهند غلط هستند باز میدارد.
AbstractThe question of what is the aim of science has been one of the most thought-provoking topics in the field of philosophy of science. Watkins, a follower of Karl Popper and a proponent of scientific rationality, argues that the optimal aim for science can be identified and the certainty of science can be released by categorizing the conditions of sufficiency and the demands associated with it, while You can still ask for the confirmed truth. The aim of this article is to examine Watkins 'demands for achieving the aim of science, to promote them, to recall the challenges posed by the optimal aim of science and Watkins' response to them, and to explain the pragmatic principle of induction in the selection of theories. It is one of the competing theories. Watkins believes that by pursuing the optimal aim for science, scientists have the freedom to do research on any subject, but the optimal aim of science prevents them from adopting erroneous theories
Machine summary:
واتکینز، خلفِ کارل پوپر و از طرفداران عقلانیت علمی مدعی اسـت کـه مـیتـوان هـدفِ بهینه ای برای علم معرفی نمود و با دسته بندی شرط های کفایت و مطالبه هـای مـرتبط بـا آن قطعیتِ علم را رها نمود، در حالیکه میتوان هنوز خواهان حقیقت تایید شـده بـود.
اکنون این پرسش مطرح مـیشـود کـه آیـا روش هـای جـایگزینی بـرای تقلیل دادن این هدف وجود دارد به گونه ای که هدف با شرط های کفایت همخـوانی داشـته و سازگار باشند؟ آنچه دست یافتنی و غیربدیهی است را میتوان از (A) دوباره بدسـت آورد و با چهار مؤلفۀ (B) ترکیب نمود که در نهایت منجر به چیـزی مـیشـود کـه واتکینـز مـدعی هدفِ بهینه برای علم است .
پرسش واتکینز این بود که آیا طرح ریـزی نـو همچـون هـدف نوع (٣) ما را ملزم به اتخاذ مرحلـه دیگـری مـیکنـد کـه علـم را فقـط در جهـات خاصـی پیش ببرد و قطعیت ، غایت ، و غیره را به عنوان اهداف نهایی کنار بگذارد؟ بدین منظـور ابتـدا با (B١) شروع میکند که حاکی از هدف نهایی علم ، یعنی دستیابی بـر آخـرین لایـه سـاختار جهان است .
اگـر (Tj) در زمان (t) بهترین نظریۀ تقویت شده در حوزة خود باشد این پرسش مطرح مـیشـود کـه اگـر برآوردهای تقویتی دربارة عملکرد آینده چیزی نگوید، چگونـه فـرد مـیتوانـد در حـالیکـه دنبـالِ اهـداف خـود در موقعیـتِ مسـائل تجربـی اسـت نظریـه هـایی بـرای تصـمیم هـای تجربی برگزینـد؟ بـه نظـر واتکینـز مجموعـۀ نظریـه هـایی کـه تـاکنون ابطـال نشـده ولـی قابل ابطال هستند؛ شامل نظریه هایی هستند که متقابلاً با هـم در تعارضـند.