Abstract:
تِلر استدلال کرده است که در جهان پیچیدۀ ما، به علت آنکه اشیاء واجد ویژگی هستند که من آن را «شبحگونگی» مینامم، بهکارگیری معناشناسی ارجاعی استاندارد تنها در شرایط ایدهآلسازیشده موفق خواهد بود، لذا واقعگرایی ارجاعی و نتیجتاً واقعگرایی علمیبا شکست مواجه میشوند. او نتیجه میگیرد که تنها و بهترین جایگزین مناسبْ واقعگرایی چشماندازی است. من استدلال خواهم کرد که نه تنها معناشناسی استاندارد غیرموجهاتی، بلکه معناشناسی استاندارد موجهاتی کریپکی نیز دچار این معضل است؛ اما این به معنی آن نیست که شبحگونگی را نمیتوان یک ویژگی موجهاتی اشیاء تلقی کرد. استدلال خواهم کرد که نظریۀ همتا معناشناسی مناسبی برای پرداختن به شبحگونگی در اختیار ما قرار میدهد و بهخوبی روشن میسازد که چرا در اثر شبحگونگی ارجاع با شکست مواجه میشود. بدینترتیب استدلال خواهم کرد که شبحگونگی یک ویژگی موجهاتی اشیاء است، که بهترین تعبیر در اختیار ما از آن این است که آن را یک ویژگی ساختاری تلقی کنیم. من موضع چشماندازگرایانۀ تِلر را میپذیرم؛ اما استدلال خواهم کرد که واقعگرایی چشماندازی مورد نظر او نوعی از واقعگرایی ساختاری موجهاتی است، از نوعی که لیدیمن مد نظر دارد.
Teller has argued that in our complex world, applying standard referential semantics is successful only in idealized environments. Most of the time, however, reference fails, leading to a failure of referential as well as scientific realism. This is due to a feature of objects in our world that I call spectralness. That is why Teller turns to perspectival realism as a pis aller. I will argue that not only the standard referential semantics but also the standard modal semantics is doomed to fail as a result of spectralness. This, however, does not mean that spectralness is not a modal property. I will discuss that counterpart theory prepares an appropriate framework to deal with spectralness, in light of which the failure of the standard referential (modal) semantics can be explained. I will thus argue that spectralness is a modal property of objects, which the best interpretation of it is the structural one. I accept Teller's perspectival realism but argue that it is a kind of modal structural realism, as Ladyman has in mind.
Machine summary:
واقع گرایی چشم اندازی تِلر به مثابۀ نوعی از واقع گرایی ساختاری موجهاتی لیدیمن محمد ابراهیم مقصودی * چکیده ِتلر استدلال کرده است که در جهان پیچیدة ما، به علت آن که اشیاء واجد ویژگی هستند کـه من آن را «شبح گونگی» مینامم ، به کارگیری معناشناسی ارجـاعی اسـتاندارد تنهـا در شـرایط ایده آل سازیشده موفق خواهد بود، لذا واقع گرایی ارجاعی و نتیجتـاً واقـع گرایـی علمـی بـا شکست مواجه میشوند.
من استدلال خواهم کرد که نه تنها معناشناسـی اسـتاندارد غیرموجهـاتی، بلکه معناشناسی استاندارد موجهاتی کریپکی نیز دچار این معضل اسـت ؛ امـا ایـن بـه معنـی آن نیست که شبح گونگی را نمیتوان یـک ویژگـی موجهـاتی اشـیاء تلقـی کـرد.
استدلال خواهم کرد که شبح گونگی یک ویژگی موجهاتی اشـیاء اسـت ، کـه بهترین تعبیر در اختیار ما از آن این است که آن را یک ویژگـی سـاختاری تلقـی کنـیم .
٢ مسیری کهِ تلر برای اثبات این ادعـا در پیش میگیرد آن است که نشان دهد در جهان پیچیدة ما به کارگیری معناشناسـی ارجـاعی استاندارد (Standard referential realism) تنها در شرایط ایده آل سازیشده موفق خواهـد بـود.
بحث خواهم کرد که نظریۀ همتا آنچـه را کـه بـرای مـدل سـازی منطقـی شبح گونگی مورد نیاز است در اختیارمان قرار میدهد، بنابراین میتوان شبح گـونگی را یـک ویژگـی موجهـاتی (Modal) اشـیاء دانسـت .
نهایتـاً در بخش ٥ استدلال خواهم کرد که بهترین تعبیر در اختیار ما آن است که شـبح گـونگی را یـک ویژگی ساختاری و واقع گرایی چشم اندازی تلر را نوعی از واقع گرایـی سـاختاری موجهـاتی لیدیمن تلقی کنیم .