Abstract:
برجستهسازی و یا پُرسازی ذات و خودمرکزبینی که در زبان عربی با اصطلاح تضخیم الأنا نامیده میشود با مفهوم خودبرتربینی و شیفتگی ارتباط تناتنگی دارد؛ زیرا پرسازی ذات در بالاترین مراحل منجر به خودشیفتگی خواهد شد. این مقاله میخواهد به بررسی و تحلیل این مسأله و نیز محوریتگریزی و ستیهندگی فرهنگی از یک سو و از سوی دیگر به محوریتگرایی و ناسیونالسیم توسط ادیبان و ناقدان در ادبیات عربی به عنوان اقدامی متناقض پرداخته و چالشی را که این مسأله ایجاد میکند، بررسی کند. در این مقاله مشخص خواهد شد که اقدامات برخی ناقدان و نویسندگان عرب موجب از بین رفتن روح میانهروی و ارتباط فرهنگی و در نتیجه غیریتسازی و رخ دادن گفتمان هژمونیک شده است. گفتمان در چنین آثاری بر محور یک دال مرکزی که همان خودبرتر بینی است، قرار دارد. از همین رو کوشش شده است تا روشهای غیریتسازی و برجسته کردن ذات توسط ادبیان و ناقدان عرب نشان داده شود. در این تحقیق تلاش شده است تا با توجه به رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی ارنستو لاکلائو و شانتال موفه اثبات شود که غیریتسازی و به حاشیه راندن دیگری سرانجام تبدیل به یک بیماری مزمن خواهد شد که فرجام آن پدید آمدن نسلی بحران زده و سرگشته در میان گذشته و اکنون خویش است.
The term “تضخیم الانا” in Arabic is closely related to the concept of narcissism and a sense of self-importance; because putting too much importance in one’s self will lead to narcissism in its highest stages. This article attempts to investigate and analyze this issue as well as decentralism and cultural antagonism on the one hand and centralism and nationalism on the other, which is discussed by writers and critics in Arabic literature as a contradictory action. This article will therefore investigate the challenge this issue is causing. This article will show that the actions of some Arab critics and writers have led to the loss of the spirit of moderation and cultural connection, resulting in othering and the emergence of hegemonic discourse. In such works, the discourse is based on a central signifier, which is narcissism. Therefore, an attempt has been made to show the methods of othering and sense of self-importance by Arab writers and critics. In this study, an attempt has been made to prove, according to the critical discourse analysis approach of Ernesto Laclau and Chantal Mouffe, that othering and marginalizing the other will eventually become a chronic disease, which will result in a crisis-afflicted and perplexed generation which is stuck between their past and present.
Machine summary:
در اين تحقيق تلاش شده است تا با توجه به رويکرد تحليل گفتمان انتقادي ارنستو لاکلائو و شانتال موفه اثبات شود که غيريت سازي و به حاشيه راندن ديگري سرانجام تبديل به يک بيماري مزمن خواهد شد که فرجام آن پديد آمدن نسلي بحران زده و سرگشته در ميان گذشته و اکنون خويش است .
آنچنان که مشاهده ميشود حسين در اظهارات خويش قصد هويت سازي و قدرت بخشيدن به فرهنگ غالب را دارد و بيان ميکند که ادبيات هاي بزرگ جهان به مدت ١٥ قرن با ادبيات عربي ارتباط داشته و از آبشخور آن تغذيه کرده اند، اما هرگز به تاريخ بسيار قديميتر ادبيات هايي مانند ادبيات يوناني، رومي و ايراني اشاره نکرده است که از زماني بسيار دورتر در باب ادبيات آثاري گرانبها را تأليف کرده اند تا جايي که به نظر مي رسد وي قصد انکار کلي اين ادبيات را داشته است .
فرآيند هويت سازي و قدرت بخشيدن به ادبيات عربي تنها در دوران معاصر رخ نداده است ، بلکه اين فرآيند دقيقاً از زماني آغاز ميشود که فرهنگ هاي مغلوبي مانند ايران روز به روز به حاشيه رانده شده و ادبيات اين سرزمين در حال تغيير شکل از حالت نخستين خود به شکل جديدي بود که به آن عصر تمدن اسلامي گفته ميشود.
همچنان که بيان شد، يکي ديگر از اين شخصيت ها که موجب ترويج گفتمان غيريت سازي در ادبيات عربي شده است ، زمخشري است که يکي از آثار بسيار ارزشمند خود با عنوان مقدمۀ الأدب را با هدف ترويج و تعليم زبان عربي در ايران نگاشته است (آذرنوش ، ١٣٨٧).
Dr. Mohammad Mohammadi Malayeri and the struggle in comparative literature between Arabic and Persian literature.