Abstract:
در دانش سیاسی اسلامی، مهمترین موضوع در شکلگیری مفهوم قدرت، مربوط به تفکری است که در آن، قدرت سیاسی از یک منبع متعالی سرچشمه میگیرد. شکل قابل دسترس این منبع متعالی، قرآن(وحی) و سنت پیامبر است که بهصورت منابع متنی در اختیار مسلمانان است. این تفکر در نقطهی مقابل ایدهی خودبنیادی و خودمختاری انسان در شیوهی تفکر جدید غربی است. تفکری که منجر به پیدایش مفهوم انسانمداری شده است. متفکران مسلمان برخلاف اندیشم
در قلمرو دانش سیاسی یکی از سرفصلهای مهم بحث قدرت سیاسی است. در این قلمرو مسائل مختلفی نظیر مبانی، منابع، کارکرد و اهدافِ قدرت سیاسی مورد واکاوی قرار میگیرد. پاسخ به این مسئله نیازمند تبیین بنیادیترین بحث، یعنی منشا قدرت سیاسی است. در این پژوهش به منظور حل این مسئله، این پرسش در کانون بررسی قرار می گیرد که بازخوانی مفاهیم مرتبط با قدرت سیاسی، چگونه می تواند ما را به کشف منشاء قدرت سیاسی از منظر قران رهنمون شود؟ به نظر میرسد خوانش معناشناسانه از مفاهیم مرتبط با قدرت سیاسی نظیر خالقیت، مالکیت، ولایت و هدایت میتواند در ارتباط با جهان بینی توحیدی، منشاء قدرت سیاسی را نمایان سازد. برآیند این واکاوی ـ برخلاف دیدگاه رایج در جهان امروز که منشاء قدرت را توافق و قرارداد اجتماعی می پندارد ـ منشا قدرت سیاسی را امری ناشی از اراده الهی میداند. به منظور تبیین این فرضیه تلاش میشود صورتبندی مفهوم قدرت سیاسی از منظر قرآن تبیین شده و نوع ارتباط بین مهمترین شاخصهای دخیل در یک شبکه معنایی منسجم تحلیل شود. این امر نیازمند شناسایی مفاهیم کلیدی مرتبط با قدرت سیاسی و کشف میدان معنایی آن از طریق تحلیل محتوا میباشد. این بررسی نشان میدهد که فیمابین سیاست و دین پیوند نزدیکی برقرار است و مفهوم قدرت در شیوهی تفکر قرآنی با توجه به جایگاه انسان در جهان و رابطهی انسان و خدا معنا مییابد. ترسیم این نوع رابطه به منابع، کارکرد و اهداف قدرت معنا میبخشد.
ندان غربی قراردادگرا، قدرت سیاسی را نه بهعنوانِ محصول توافق افراد جامعه، بلکه در ارتباط با ارادهی خداوند تعریف کردهاند. آنها بر این باورند که "قرآن" باید بهعنوان الگوی ترسیم نظم عمومی جامعه مورد توجه واقع شود؛ چراکه خدا حاکم مطلق و قانونگذار نهایی است و از مجرای وحی الگوی لازم برای ایجاد نظم عمومی را در اختیار انسانها قرار میدهد و نیازمندیهای اجتماعی مومنان را تامین میکند. ازاینرو، هدف این مقاله، تبیین استیلای جهانبینی توحیدی بر شکلگیری مفهوم قدرت در ادبیات قرآنی است. این بررسی معناشناسانه نشان میدهد که مفهوم قدرت در شیوهی تفکر قرآنی با توجه به جایگاه انسان در جهان و رابطهی انسان و خدا معنا مییابد و موجب میشود که فیمابین سیاست و دین پیوند نزدیکی برقرار شود. ترسیم این نوع رابطه به منابع، کارکرد و اهداف قدرت معنا میبخشد.
Machine summary:
آنها بر اين باورند که "قرآن" بايد به عنوان الگوي ترسيم نظم عمومي جامعه مورد توجه واقع شود؛ چراکه خدا حاکم مط لق و قانونگذار نهايي است و از مجراي وحي الگوي لازم براي ايجاد نظم عمومي را در اختيار انسانها قرار ميدهد و نيازمنديهاي اجتماعي مومنان را تامين ميکند.
ايــن گزينش بــه دو دليل صورت گرفته است : - اول آنکــه در "ســط ح وجــودي"، وحــي، رابط ه اي ميان انســان و خدا را ترســيم و تصوير ميکنــد کــه در آن، خــدا اصل و غايت وجود اســت .
مفهوم قدرت در انديشه ي سياسي اسلامي نيز برخاسته از تعريف وحي از جايــگاه انســان در هســتي و نوع رابط ه ي او با خدا بوده اســت .
ايــن مقام که به انســان جايگاهي خــاص و برتر از همــه ي موجودات ديگر بخشيده، رابط ه ي خدا با جهان و انسان را اين گونه ترسيم کرده است : ‒ جهان داراي آفريدگار است و آن آفريدگار خداوند است )رعد، ١٦( ‒ تنها خداوند شايستگي تدبير امور مخلوقات را دارد )سجده، ٥ و روم، ٦٢( ‒ قدرت مط لق فرمانروايي از آن خداوند است )اسراء، ١١١(.
ازاين رو، "ملک "، واژهاي قرآني است که بازتابدهندهي قدرت ارادهي انسان در خصوص سرنوشــت جامعه اســت )نساء، ٥٤؛ مائده، ٢٠( البته ملک حقيقي از آن خداست و بهرهمندي انســانها از ملک نيز به مقتضاي ارادهي تکويني و تشــريعي خداوند صورت ميگيرد.