Abstract:
در ادبیات نوین ایران و ترکیه پیدایش و سیر تحول داستان و انواع آن از ابتدا روال مشابهی را پیموده است. ادبیات داستانی هر دو کشور از بدو شکلگیری متاثر از ادبیات غرب هستند که این تاثیر عمدتا از طریق ترجمهی متون و آثار ادبی به دست آمده است. نتیجهی این تاثیر، شکلگیری جریانهای گوناگون داستاننویسی خواه از لحاظ شکل و خواه از لحاظ مضمون و محتوا است. اورهان کمال یکی از برجستهترین داستاننویسان ترکیه است که آثار متعددی از او به فارسی ترجمه شده است و یکی از پیشروان ادبیات روستایی است. محمود دولتآبادی نیز یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایران است که ادبیات اقلیمی در آثار او مشهود است. این تحقیق کاوشی است تطبیقی با هدف شناخت شباهتها و تفاوتهای موجود در داستانهای «برخاکهای حاصلخیز» اورهان کمال و «جای خالی سلوچ» دولتآبادی که بر مبنای روش تحلیلی _ توصیفی نوشته شده است. با بررسی هر دو اثر میتوان به این نتیجه رسید که کمال و دولتآبادی پلیدی، پریشانی، بیعدالتی و فقر و فلاکت موجود در جامعهی روستایی را با ریزبینی و دقت توصیف میکنند.
اهداف پژوهش:
واکاوی عوامل موثر بر فلاکت و از هم پاشیدگی جامعه روستایی در کشورهای ایران و ترکیه.
تطبیق رمان اقلیمی جای خالی سلوچ و رمان بر خاکهای حاصلخیز.
سولات پژوهش:
آیا کشورهای ایران و ترکیه رویدادهای تاریخی، شرایط اجتماعی و فرهنگی مشترکی در پایان آغاز سده چهاردهم شمسی تجربه کردهاند؟
کدام تصیم سیاسی مشترک باعث نابودی جامعه روستایی در ترکیه و ایران شد؟
In modern Iranian and Turkish literature, the emergence and evolution of storytelling and its varieties has followed a similar pattern from the beginning. Fictional literature in both countries has been influenced by Western literature since its inception, largely through translation of texts and literary works. The result of this impact is the formation of the various streams of storytelling, both in form and content. Orhan Kemal is one of the most prominent Turkish novelists, whose work has been translated into Persian and is one of the pioneers of rural literature. Mahmoud Dowlatabadi is also one of the most influential contemporary Iranian writers whose climate literature is evident in his works. This research is a comparative study aimed at identifying the similarities and differences in the stories of Orhan Kamal's " On Fertile Soils " and "Silhouette Vacancy " by Dowlatabadi with a descriptive-analytic method. By examining both effects, it can be concluded that Kamal and Dowlatabadi describe the evil, distress, injustice and poverty and misery existing in the rural community with meticulousness and accuracy.