Abstract:
هدف اصلی این پژوهش بررسی خرد و خردورزی از دیدگاه آنتونیو داماسیو (با تأکید بر فرضیهٔ نشانگرهای جسمی) و بیان دلالتهای آن در تربیت عقلانی است. پرسش اساسی این است که آنچه داماسیو در قالب فرضیهٔ نشانگر جسمی دربارهٔ خردورزی میگوید، چه دلالتهایی برای تربیت عقلانی دارد؟ برای پاسخ به این سؤال از روش پژوهش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. دیدگاه زیستعصبشناسانهٔ داماسیو با تأکید بر نقش بدن و تنظیمات زیستشناختی (تعادل حیاتی، اصل ارزش، هیجانات و احساسات) رشدِ خرد را در بستر و بر محور هیجانات و احساسات میداند. داماسیو معتقد است درهمتنیدگی و انسجام میان شناخت و جنبههای عاطفی، ضرورتی است که طی تکامل ارگانیسم برای حفظ و مدیریت حیات به وجود آمده است؛ از اینرو کارکرد صحیح استدلال و خردورزی اساساً وابسته به کارکرد درست هیجانات و احساسات است. در این دیدگاه نقص خردورزی به جای اینکه شناختی باشد، به نقص در کارکرد هیجانات و احساسات مربوط است. بنابراین، چنانچه سیستم هیجانی دچار بدکارکردی شود، فرآیند تصمیمگیری و خردورزی نیز با نقصی بنیادین روبهرو خواهد شد. از جمله دلالتهای دیدگاه داماسیو برای تربیت عقلانی و پرورش خردورزی عبارتند از؛ (الف) به رسمیت شناختن نقش سازندهٔ عواطف در پرورش قوهٔ عقلانی و مهارت استدلال، (ب) بهرهگرفتن از ظرفیت استدلال برای اصلاح نقشِ هیجانات، (ج) درهمتنیدگی به جای تفکیک، مواد درسی بر مبنای ارتباط متقابل پرورش تفکر– پرورش هیجان/احساس.
The main purpose of this study is the investigation on the place of reason and reasoning in Damasio’s view (with the emphasis on somatic marker hypothesis) and displaying its implications for rational education. The question raised up here is: what are the implications of Damasio’s theory for rational education? The research has been carried out by using the descriptive – analytic method. The neurobiological view of Damasio by emphasis on the role of body and biological regulation (homeostasis, value principle, emotions and feelings) correlates the flourishing of reason with emotions and feelings. Damasio believes that the coherence of cognition and affectional aspects is a necessity that originates from the evolution of organisms in order to maintain and manage life. Hence the proper function of reasoning is fundamentally dependent on the real function of emotions and feelings. In this view, reason defects, rather than being cognitive in nature, are related to defects in the functions of feeling and emotion. Hence, if the emotional system functions improperly, the decision-making process and reasoning will be faced with a fundamental defect. Among the implications of the Damasio’s perspective for rational education are: a) the recognition of the profitable role of emotions in flourishing reasoning skills; b) utilizing the capacity of reasoning to modify the counseling role of emotions; and c) integration, instead of segregation, of curriculum based on the interrelation of thought-emotion education.
Machine summary:
Lerner, Valdesolo & Kassam 2.
(۲۰۰۳ تنظيمات زيست شناختي و نقش آن ها در خردورزي داماسيو عصب شناس معاصر و استاد دانشگاه کاليفرنياي جنوبي است که تا کنون پنج کتاب شامل خطاي دکارت ١ (۱۳۹۱)، درک رخداد ٢(۱۳۹۵)، در جستجوي اسپينوزا٣ (۱۳۹۴الف )، خويشتن به ذهن ميآيد؛ ساختن مغز آگاه ٤ (۱۳۹۴ب )، نظم عجيب چيزها؛ احساس ، زندگي، و ساختن فرهنگ (۲۰۱۸) دربارٔە مسائل و يافته هاي چندين ساله اش در عصب شناسي نوشته است و چارچوب نظري خود را در اين آثار بيان کرده است .
براي فهم اين نظريه بايد فرآيند خردورزي و تصميم گيري را آن طور که داماسيو بيان ميکند، مرور کرد؛ زيرا ميتوان گفت که فرضيۀ نشانگرهاي جسمي، به نحوي دربردارنده ديدگاه هاي وي دربارٔە هيجان و تأثير آن در فرآيند خردورزي است .
۱. به رسميت شناختن نقش سازندٔە عواطف در پرورش قؤە عقلاني و مهارت استدلال آنچه در بخش هاي پيشين بيان شد، حاکي از آن است که از نظر داماسيو، ما به شرايط مختلف اجتماعي فقط به طور تصادفي پاسخ هيجاني-احساسي نميدهيم ، بلکه تحت تأثير هيجانات و احساسات مبتني بر اين هيجانات (از همدردي گرفته تا شرم ، غرور، خشم و...
مطالعات داماسيو پيرامون زيست عصب شناسي هيجانات ، اين نکته را نشان داده است ِ که هيجانات و احساسات هيجاني ، همان سيستم هاي مغزي را به کار ميگيرند که براي بقا و ِ مديريت ذهن ، بدن و رفتار در دنياي واقعي و اجتماعي حياتي هستند (داماسيو، ۲۰۱۸؛ ايموردينو- يانگ و داماسيو، ۲۰۰۷).
نتيجه گيري در اين پژوهش ، ديدگاه داماسيو دربارٔە نقش تنظيمات زيست شناختي (تعادل حياتي، اصل ارزش )، هيجانات و احساسات و پيوند آن ها با خرد و خردورزي در نظريه نشانگرهاي جسمي بررسي شد.