Abstract:
هدف این مقاله مطالعه مردمنگارانه یک اجتماع طایفهای در محلهای تهیدست و حاشیهنشین در شهر تبریز است. تمرکز پژوهش حاضر حول رابطه بین فرد و اجتماع طایفهای میگردد. به همینمنظور، مردمشناسی روانشناختی به-طور عام و مردمشناسی عواطف بهطور خاص بینشهای تحلیلی نویسنده را تشکیل دادهاند. دادههای مقاله از مقاطع مختلفی از انجام کار میدانی طولانیمدت طی پانزده سال در محله قوربان درهسی برگرفته شدهاند. مشاهدات روزانه، شنیدن موقعیتی، و حضور یا مشاهده مشارکتی در زندگی روزانه و موقعیتهای خاص، کمک کردهاند تا یادداشت-های میدانی تولید شوند. سپس، تمهای تحلیلی خلق شدهاند. متن به سبک خاص نوشتار مردمنگارانه نوشته است. زندگی در اجتماع طایفهمحور قوربان درهسی فرهنگی دوگانه پدید آورده که احساسات اعضا، مردان و زنان، را به-طور دوسویهای تحت تأثیر قرار میدهد: بیارزش شدن پیرمردها، احساس قدرت جمع در بین مردان جوان، حضور همهجایی سایه طایفه، احساس بیفرهنگی، و زخم خوردن از حرف. این فرهنگ دوگانه با خلق دو جهان عاطفی متفاوت، همزمان دامن زده است به گرایش به محله و گریز از محله در بین گروههای مختلف. برای تحلیل تنشهای درون فرهنگ، رویکرد مکتب فرهنگ و شخصیت به کارم نیامد. بنابراین، مفهوم پیدایش دودستگی گریگوری بیتسون را جهت فهم جهان عاطفی مالازینالی به کار بستم.
The aim of this article is an ethnographic study of a Tayefeh-based community in a poor and marginalized neighborhood in Tabriz. The focus of research is on the relation between individuals and Tayefeh community. Therefore, psychological anthropology in general and anthropology of emotions in particular, shaped analytical insights of writer. Data of the article extracted from different periods of long-term fieldwork during some periods in 2020 in Gopanlar. Everyday observations, situated listening, and presence or participant observation in everyday life and particular situations helped researcher to produce field notes. Then, analytic themes created. The text is written in a special style of ethnographic writing. Life in a Tayefeh-based community of Gopanlar created a twofold culture which influenced the emotions of members, men and women, in two different ways: degraded elders, feeling of power among young men, omnipresence of Tayefeh shadow, and wounds of words. This twofold culture, by creating two different emotional worlds, simultaneously leaded to tendency / fleeing from the neighborhood among different groups. The approach of Culture and Personality School for analyzing the tensions within culture didn’t work. Then, I applied Gregory Batesons schizmogenesis for understanding the emotional life of Gopanlar people.
Machine summary:
این تمرکز بر موقعیت های ملمـوس زنـدگی روزانـه اسـت کـه بـه مـا خواهد گفت زندگی عاطفی افراد تا کجا تحت تأثیر ارزش هـا و باورهـای جمعـیانـد و تـا کجا نیستند.
این قـدرت هـم بـه افـراد احسـاس غـرور و بزرگی میدهد، از طریق هویت برگرفته از نام طایفـه ؛ و هـم بـرای آن هـا در موقعیـت هـای سخت مثل یک درگیری و دعوا، که زیاد در محله روی میهد، قوت قلب است .
محلـه هـای دیگـر، بـه طـور خـاص محلـه هـایی کـه تهـیدسـت و حاشیه نشین نیستند، شامل خانواده هاییاند که هر کدام به طور اتفاقی کنار هم قرار گرفتـه انـد؛ آشناییهای محدودی با همسایه ها وجود دارد و هـر کـس بـه اصـطلاح سـرش بـه زنـدگی خودش گرم است ؛ خانواده های منفردی که کم ترین ارتباط و تأثیر را بر یکدیگر مـیگذارنـد؛ خویشاوندان و آشنایان خانواده ها در کل شهر پراکنده اند.
شماری از نوجوان ها و جوان ها، به طور خاص آن هایی که نسل های بعـدی مهاجران به حساب میآینـد، آن هـایی کـه تجربـه ای زیسـته از زنـدگی سـنتی در روسـتاها را ندارند، آن هایی که در همین محله چشم باز کرده انـد، آمـادگی بیشـتر و گـرایش بـالاتری برای پذیرفتن ارزش ها و باورهای زندگی شهری دارنـد.
اما قپانلار یک محله کاملاً خویشاوندمحور است ، بـه نحـوی کـه طایفـه هـا و روستاها خودشان را به طور جمعی منتقل کرده اند به گستره این محله .
تعبیر من ، به عنوان یک بیرونی دانشگاهی با ایده هایی از کار مردم شـناس هـای روان پزشکی در جوامع جمع گرا (١٠-٩ :٢٠١٧ ,Khan)، از ایـن شـلوغی و ترافیـک آدم هـا بـه سرزنده بودن محله ، تعبیری است مثبت .