Abstract:
یکی از مباحثی که در طول تاریخ همواره توجه انسانها را به خود معطوف کرده است مسئلۀ تقدیرگرایی است، به این معنا که آیا انسان در انجام امور خود، مختار است و یا عوامل خارجی در امور او دخیلاند. از قدیمالایام یک تصور عامیانه در بین مردم وجود دارد مبنی بر اینکه یک عامل ماورائی از بدو تولد تا آخر عمر در کنار انسان وجود داشته و تمام جوانب زندگی او را کنترل و هدایت میکند. طبق این باور عامیانه، انسان از خود انتخاب و اختیاری ندارد. قرآن، این باور را رد کرده و از انسان میخواهد بر اساس اختیاری که خدا به او داده مسیر زندگی فردی و اجتماعی خود را انتخاب کند. مدتی است شبهه «تقدیرگرایی» را نویسندهای با نام مستعار «دکتر سها» بار دیگر در کتاب «نقد قرآن» مورد توجه قرار داده است؛ سها بر اساس آیۀ 26 سورۀ آل عمران قرآن را متهم به تقدیرگرایی کرده است. این مقاله که با روش توصیفی ـ تحلیلی با گرایش انتقادی و با تکیه بر منابع کتابخانهای سامان یافته، ضمن پاسخگویی به شبهۀ مذکور، به این نتیجه رسیده است که موضوع مطرحشده توسط سها اشکال مبنایی داشته و برداشت وی از آیات قرآن اشتباه است.
Destinysm is one of the discussions that have always attracted men. It discusses such issues like whether human being has authority in his affairs or external factors are affecting his acts. There has always been a vulgar imagination that there are ulterior transcendental factors affecting human being during his lifetime and guide him. According to this vulgar belief, man has no authority over himself. Quran denies this belief and asks man to choose his own social and individual life based on the authority that God has given him. Recently, a writer with a pseudonym "Dr.Soha" addressed the Doubt of Destinysm in his book entitled "Critique of Quran". Soha accused Quran of Destinysm based on verse 26 of Surah Al-Imran. This article which is accomplished by descriptive and analytic method based on library method, and besides responding to this doubt, shows that this doubt suffers some basic and fundamental problems and the conceptions of Soha from Quranic verses were false.
Machine summary:
(کاشانی، ١٣٣٦: ١٩٦/٢) پس از آشکار کردن مرض قلبی منافقین در آیۀ «و إذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله إلا غرورا» (احـزاب /١٢) » خداونـد آیـۀ ٢٦ آل عمـران را در جواب آنها فرستاد که آنها نمیدانند و اگر هم بدانند چون مرض دارند به دشمنی بـا دیـن خدا برمیخیزند چون همه چیز دست خداست و خداونـد وعـده داده دیـن خـود را یـاری میکند در این آیه وعدٔە الهی محقق شده و در اندک زمانی روم ، ایران ، یمـن و بسـیاری از ممالک اطراف در اختیار مسلمانان قرار گرفت و مشخص شد که خداوند به مسلمان عـزت داده است .
با این توضیح مشخص میشود که از این آیه نه تنها تقدیرگرایی برداشت نمـیشـود و قرآن نه تنها مردم را به تسلیم شدن در برابر سرنوشتی که ظالم را بر آنها حاکم کرده دعوت نمیکند بلکه با قدرت ، آنها را برای مبارزه با ظالمان و فتح سرزمین های کفر دعوت میکند، اگر شبهۀ سها واقعیت داشت چرا پیامبر (ص ) در این صحنۀ تاریخی این همه رنج بر خـود و یارانش تحمیل کرد و دور مدینه را خندق زدند؟ چون طبق این دیدگاه باید مسـلمانان را به تسلیم در مقابل سرنوشت دعوت میکرد و این به اصطلاح تقدیر را قبول مـیکردنـد کـه خداوند کفار را بر آنها حاکم کرده و نباید در مقابل خواست خدا ایسـتاد.