Abstract:
هرمنوتیک آوردگاه نظریههای جدید در حوزۀ فهم و تفسیر است. شناخت مبانی نظریههای هرمنوتیکی ازآنرو اهمیت دارد که بستر مناسبی برای نقد و تحلیل فراهم میکند. فهم و تفسیر بهعنوان محور کانونی مباحث هرمنوتیکی بر ارکان چهارگانۀ مؤلف، متن، مفسر و زمینه استوار است. تمایز رویکردهای هرمنوتیکی به میزان نقش هریک از ارکان چهارگانه در فرایند فهم و تفسیر بستگی دارد. در این مقاله مبانی آرای هرمنوتیکی اندیشمند معاصر اسلامی، محمد مجتهد شبستری، و هرمنوتیست معاصر غربی، هانس گئورگ گادامر، بررسی و تحلیل شده است. بررسی تطبیقی در محورهای چهارگانۀ یادشده نشان میدهد اختلاف آرای شبستری و گادامر در اولین رکن از ارکان چهارگانۀ فهم و تفسیر، یعنی نقش مؤلف، قطعی و مطلق است؛ ولی مبانی آن دو در سه رکن دیگر، هم وجوه اشتراک دارد و هم افتراق. اهم اشتراکات شبستری و گادامر در مقولههای قرائتپذیری متن، تاریخمندی فهم، ضرورت استنطاق، دور هرمنوتیکی و تأثیر پیشدانستهها در فرایند فهم و تفسیر است و اهم اختلافاتشان بر سر تأثیر نقش قصد مؤلف یا حذف آن در فرایند فهم و روشمندی یا ناروشمندی فرایند فهم است.
Hermeneutics is the battleground of new theories in the field of understanding and interpretation. The study of the principles of hermeneutic theories is important because it provides a suitable ground for critique and analysis. Understanding and interpretation as the central point of hermeneutic discussions is founded on the four pillars of author, text, interpreter and context. The distinction of hermeneutic approaches depends on the role of each of the four pillars in the process of understanding and interpretation. In this article, the foundations of the hermeneutical views of the contemporary Islamic thinker, Mohammad Mojtahed Shabestari, and the contemporary Western hermeneuticist, Hans-Georg Gadamer, are scrutinized and analyzed. A comparative study of the four pillars of understanding and interpretation shows that the difference between Shabestari and Gadamer’s views in the first pillar, i.e., the role of the author, is definite and absolute; the principles of their views in the other three pillars, however, have both commonalities and differences. The most important commonalities are pluralism in text interpretation, the fact that understanding is affected by history, the necessity of interrogating the text, the hermeneutic cycle and the effect of presuppositions in the process of understanding and interpretation, and their main differences are over the effect of the role of the author’s intention or its elimination in the process of understanding and the methodicalness or unmethodicalness of the process of understanding.
Machine summary:
وی قائل است که «مفسر باید از طریق پرسش با کم ترین مداخله و با استفاده از قواعد و قوانین مربوط به زبان (قواعد تفسیر) و روش نقد تاریخی جستجو نماید که وی (مؤلف ) می خواسته متن چه هدفی را برآورده سازد؟» (مجتهد شبستری، فرایند فهم متون ، ۵۳) ازنظر شــبســتری اولین گام (منظر) در فهم یک متن ، یافتن مراد مؤلف از پدیدآوردن متن در زمان تولید آن اســت .
ج. مقایسه و تحلیل مبانی مرتبط با نقش مؤلف ازنظر شــبســتری مراد جدی متکلم یا مؤلف ، عامل اصــلی تولید متن اســت و فهمیدن فعلی که مؤلف با گفتن ، انجام داده است بخش مهمی از فهمیدن کلام او است و در واقع تعین معنای متن از سوی ارادٔە جدی مؤلف است ، ولی گادامر در فرایند فهم با حذف نقش مؤلف ، نقش اســتقلالی به متن می دهد و قائل اســت که مفســر در پی فهم معنای خود متن اســت نه مقصــود مؤلف ؛ یعنی متن تعینی از جانب مؤلف ندارد، بلکه باید گفت متن افق معنایی مستقل دارد.
شــبســتری برای متن ویژگی هایی قائل اســت ؛ ازجمله اینکه متون، فهم پذیر و قرائت پذیرند (همو، تأملاتی بر قرائت انسانی از دین ، ۸۳)؛ هر متنی وجوه متعدد دارد و فهمیدنش بدیهی نیست : معنا از متن منفصل نبوده و با آن بیگانه نیست ؛ متن تنها اساس معنای مدنظر است (همو، هرمنوتیک ،کتاب وسنت ،١٦)؛ موضوع اصلی متن در واقع همان اســت که ماتن متن ، آن را هم وغم خود قرار داده اســت (همو، قرائت نبوی ۱۵).