Abstract:
زمینه و هدف: مثنوی یکی از ژرفترین آثاری است که پیوسته از جهات گوناگون مورد نقد، تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است. یکی از ویژگیهای متمایز و منحصربفرد این شاهکار ادبیات عرفان فارسی، ساختار تقابلی و نحوۀ بکار بردن این تقابل در ساختار نحوی جملات مثنوی است. ازآنجاکه الگوی نحوی مثنوی در ساختار واژگان متقابل درجهت کارکرد معنایی مفاهیم عرفانی از جمله استعلا و برتری (فرامن-جان روح) در مقابل (من-جسم-کالبد) است، این نوشته به نگرش تقابلی ساختار جملات مثنوی و نقش و کاربرد آن در خروج معانی از جایگاه مادی به ملکوتی و استعلای «من» زمینی به فرامن در دستگاه فکری مولانا میپردازد و با استناد به رهیافتهای دانش سبکشناسی و نشانه شناسی ساختگرا براساس تحلیل متن در قالب تقابلهای ساختاری و بنیادین در نحو، جمله پردازی مولانا را مورد واکاوی قرار میدهد.
روش مطالعه: پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی-تحلیلی انجام شده است.
یافته ها: در ساخت اندیشگانی مولانا همۀ پدیده ها و وقایع ازجمله ساختار نحوی جملات از جهات مختلف در راستای تقابل جسم و روح یا دنیا و آخرت و از نظرگاه بار معنایی و ارزشی این تقابل مورد توجه قرار گرفته اند.
نتیجه گیری: با بررسی این ساختار نحوی میتوان دریافت مولانا به نحو شگفتانگیزی در هدفی غیر از زیبایی شناسی و بلاغت بمنظور توجه به بعد معنایی تقابلها در چهارچوب الگوی عرفانی از این شیوه بهره برده است.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: Masnavi is one of the deepest works that has
been constantly criticized, analyzed and evaluated from various angles. One of
the distinctive and unique features of this masterpiece of Persian mysticism
literature is the confrontational structure and the way of using this contrast in
the syntactic structure of Masnavi sentences. Since the syntactic model of
Masnavi in the structure of reciprocal words in terms of semantic function of
mystical concepts such as transcendence and superiority (command / soul of
soul) versus (I / body / body), this article deals with the confrontational attitude
of the structure of Masnavi sentences and its role and application in output. It
deals with the meanings from the material position to the realm and the
transcendence of the earthly "I" to the command in Rumi's intellectual system
and analyzes Rumi's sentence processing by referring to the approaches of
constructivist stylistics and semiotics based on text analysis in the form of
structural and fundamental contrasts.
METHODOLOGY: The present study was conducted with a descriptiveanalytical
approach.
FINDINGS: In Rumi's intellectual construction, all phenomena and events,
including the syntactic structure of sentences, have been considered from
different directions in the direction of the confrontation of body and soul or the
world and the hereafter, and from the point of view of semantic and value
burden of this confrontation.
CONCLUSION: By examining this syntactic structure, it can be seen that Rumi
has surprisingly used this method for a purpose other than aesthetics and
rhetoric in order to pay attention to the semantic dimension of contrasts within
the framework of the mystical model.
Machine summary:
ازآنجاکه الگوي نحوي مثنوي در ساختار واژگان متقابل درجهت کارکرد معنايي مفاهيم عرفاني از جمله استعلا و برتري (فرامن / جان روح) در مقابل (من / جسم / کالبد) است ، اين نوشته به نگرش تقابلي ساختار جملات مثنوي و نقش و کاربرد آن در خروج معاني از جايگاه مادي به ملکوتي و استعلاي «من » زميني به فرامن در دستگاه فکري مولانا ميپردازد و با استناد به رهيافتهاي دانش سبک شناسي و نشانه شناسي ساختگرا براساس تحليل متن در قالب تقابلهاي ساختاري و بنيادين در نحو، جمله پردازي مولانا را مورد واکاوي قرار ميدهد.
ضرورت و سابقۀ پژوهش با توجه به اينکه يکي از اصليترين شيوههاي خوانش متن توجه و درک متن براساس تقابلهاي پنهان در ذهن و ضمير نويسنده از منظر لايه هاي انديشگاني است ، پژوهش حاضر با رويکرد تقابل ساختاري و بررسي نظام انديشگاني و استعلاي فکري مولانا از «من » زميني تا «فرامن » ملکوتي براساس اين انديشۀ عرفاني واکاوي ميشود.
در بيشتر تحقيقات و پژوهشهايي که در زبان فارسي به انجام رسيده است ، تعدادي از مقالات معتبر وجود دارد که با اين روش به بررسي و واکاوي تحليل تقابل در سطوح مختلف اثر پرداخته اند اما اين تقابلها تنها يکي از سطوح اثر را بررسي نموده است مانند سطح واژگاني بتنهايي يا سطح نحوي و يا مضامين و مفاهيم ، و در هيچيک از آنها ارتباط مؤثري بين تقابل در يک سطح و سطح پديدآورندة تقابل که نظام انديشه و ذهنيت شاعر يا نويسنده است مورد توجه قرار نگرفته است .