Abstract:
ارتداد از مسائل چالشی ادیان توحیدی است و دین همانطورکه بر پذیرش اسلام و ایمان تأکید دارد، از کفر و ارتداد نهی کرده و در متون فقهی، مجازاتهایی برای مرتکبان آن در نظر گرفته شده است. ارتداد صرفاً لقلقۀ زبان نیست و حصول آن مستلزم حضور شرایط تکلیف نظیر عقل و اختیار است. لیکن، بلوغ بهعنوان یکی از شرایط عامۀ تکلیف در حصول ارتداد، محل اختلاف است و از میان کسانی که آن را در تحقق ارتداد شرط میدانند، عدهای به صِرف بلوغ شرعی اکتفا کرده و برای بلوغ عقلی و اظهار اسلام پس از بلوغ جایگاهی متصور نشدهاند. این مسئله بهحدی حائز اهمیت است که نتیجۀ آن بهطور مستقیم در حیات نوجوانان تازهبالغ نقش دارد و میتواند پایانی بر شبههپراکنی و اختلافنظرها در خصوص عدم رعایت حقوق این گروه در دین اسلام باشد. حاصل پژوهش نشان میدهد که بلوغ در وقوع ارتداد شرط لازم است نه کافی و مقصود از اسلام در این مسئله، اسلام حقیقی است و صرف اسلام حکمی و تبعی کفایت نمیکند. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانهای صورت گرفته است..
Apostasy is one of the challenges of monotheistic religions, and religion, while emphasizing the acceptance of Islam and faith, forbids disbelief and apostasy. A number of punishments have been considered for apostates in jurisprudential texts. Apostasy is not just a matter of words; its realization requires the existence of conditions of religious obligation, such as reason and will. However, maturity as one of the general conditions of religious obligation in the occurrence of apostasy is the place of disagreement among jurists. Among those who consider maturity as a condition for the realization of apostasy, some have limited themselves to religious maturity and they have not considered intellectual maturity and the expression of Islam after puberty. This issue is so important that its result affects directly the lives of newly matured juveniles and it can put an end to doubts and disagreements about not observing of the rights of this group in Islam. The result of the research shows that maturity is a necessary but not enough condition in the realization of apostasy, and the purpose of Islam in this matter is true Islam; the subordinate Islam alone is not enough. The present research has been done in a descriptive-analytical method with reference to library sources.
Machine summary:
ديدگاه دوم مطابق با اين ديدگاه ، ارتداد فطري زماني است که متولـد بـر فطـرت اسـلام ، پـس از بلـوغ اظهار اسلام کند و بلوغ ، شرط لازم است نه کافي.
ابوحنيفه گفته است که اگر صبي داراي ابوين مسلمان باشد و در حال کفر بالغ شود (درحاليکه پس از بلوغ اقـرار به اسلام نکرده باشد) اجبار بر اسلام مي شود و تنها کسي کشته مي شـود کـه پـس از بلـوغ اقرار به اسلام کرده و سپس کافر شود، زيرا حدود بر صبي اول واجب نيسـت و اسـلام او به فعل خودش نبوده ، بلکه تبعي است (گروهي از مؤلفان ، ١٤٠٤ق : ١٩٥).
از جمله «و من يرتد منکم عن دينه فيمت و هو کافر فأولئک حبطت أعمـالهم » (مائـده / ٥٤)، «و من يبتغ غير الإسلام دينا فلـن يقبـل منـه » (آل عمـران / ٨٥) «إن الـدين عنـد اللـه الإسـلام » (آل عمران / ١٩) با استناد به اطلاق اين آيات ، نمي توان عدم اعتبار اظهـار اسـلام بعـد از بلـوغ و تحقـق ارتداد مسلمان حکمي را اثبات کرد، زيرا با توجه به آنچه در معناي ارتداد و فرع بـر ورود به اسلام بودن گفته خواهد شد (در بخش دلالت روايات )، حکم ارتداد در خصوص کسـي صادق است که از اسلام حقيقي رجوع کرده و دين ديگـري برگزينـد.
Kashf al-letham An Qawaed al-Ahkam, VoL 10, Qom: Institute of Islamic Publications.
Meftah al-keramah, Khalesi, Vol. 16, Qom: Islamic Publishing Office, First.
Al-dorous al-shar'iyah, Vol. 2, Qom: Islamic Publishing Office, Second.