Abstract:
انسان کامل، فارغ از شیوۀ تبیین، از آموزههای مشترکِ عرفای اسلامی است. وجوه اشتراک و اختلاف این ایده در قالب طرح نمونۀ قدسی از انسان یا انسان کامل مطرحمیشود. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی تطبیقی ایدۀ مزبور در آراء اندیشمند و مفسر شیعی معاصر، منصور براعتی و متصوفه اختصاصدارد. براعتی، مفسر شیعی و ابنعربی، پدر عرفان نظری متصوفه، عقیدهدارند انسانِ کامل، خلیفۀ حق و واسطۀ او با مردمان است. اگر این واسطه از میان برخیزد، عالم متلاشیشده و آخرت آغازمیشود. وجود پیامبر اکرم(ص) به عنوان عقل اول و کاملترین انسان در جهان هستی، از دیگر نتایج فکری مشترک براعتی و متصوفه است. تمامی موجودات عالم هستی از فرشتگان و انبیا و سایر انسانها، تحتامر و ارادۀ این عقل اول قراردارند. از تفاوتهای بارز دو ایده این است که براعتی عقیده دارد مصداق انسان کامل در وجود انبیای الهی و امامان معصوم تجلیمییابد و دیگر انسانها نیز بهتناسب ظرفیت و استعدادهای درونی بهواسطه انسانهای کامل، در مسیر رشد و کمال قراردارند. ولی در تصوف علاوهبر انبیای مکرم، پیران و اقطاب صوفیه نیز در دستۀ انسان کامل جایدارند.
The perfect man, regardless of the style of explanation, is one of the common thesis of Sufism and Mansour Bara’ati, a contemporary Shi’a thinker and expositor. The similarities and differences of this idea are presented in the form of a holy example of a man or a perfect human being. The present study is devoted to a comparative study of this idea in the views of Mansour Bara’ati and Sufism. Bara’ati and some Sufis such as Ibn Al-Arabi believe that the perfect man is the vicar of God and his mediator with the people. If this intermediary disappears, the world will disintegrate and the hereafter world will begin. The existence of the Holy Prophet Muhammad (PBUH) as the first intellect and the most perfect human being in the universe, is another common intellectual result of Bara’ati and Sufism. All beings in the universe, including angels, prophets, and other human beings, are subject to the will and command of this first intellect. One of the obvious differences between the two ideas is that Baraati believes that the example of a perfect human being is manifested in the existence of divine prophets and infallible imams, and that other human beings are on the path of growth and perfection through perfect human beings in proportion to their inner capacity and talents. But in Sufism, in addition to the Holy Prophets, the elders and dervishes of Sufism are also in the category of perfect human beings.
Machine summary:
از تفاوتهای بارز دو ایده این است که براعتی عقیده دارد مصداق انسان کامل در وجود انبیای الهی و امامان معصوم تجلیمییابد و دیگر انسانها نیز بهتناسب ظرفیت و استعدادهای درونی بهواسطه انسانهای کامل، در مسیر رشد و کمال قراردارند.
» (مطهری، 1381: 55) فرمایش امام علی(ع) در حکمت 147 نهجالبلاغه نیز بر این نکته صحه میگذارد که سخن شیعه از انسان کامل، بهعنوان حجت خداوند بر روی زمین بر تمامی آثار متصوفه و نحلههای مختلف عرفانی در جهان اسلام، سبقت تاریخی دارد.
(براعتی، 1391 الف: 65) حسنزادهآملی در کتاب «انسان کامل از دیدگاه نهجالبلاغه» به این نکته اشارهدارد و برآن است که انسان کامل، مظهر اسم اعظم «ولی» است که میتواند به اذن خداوند در مادۀ کائنات تصرفکند و قوای ارضیه و سماویّه را در تحت تسخیر خویش درآورد، «حکم او در صورت و هیولی عالم طبیعت نافذ و مجری است و هیولای عنصری برحسب ارادۀ او میتواند خلع صورتی نموده و لبس صورت جدید نماید مانند عصای حضرت موسی(ع) که صورت جمادی را برحسب ارادهاش خلعنموده و صورت حیوانی برآن پوشاندهاست که بهشکل اژدها درآمد؛ فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ.
» (حسنزاده آملی، 1383: 57) اما برترین انسان کامل عالم هستی از منظر براعتی، وجود پیامبر اکرم(ص) است که مقصود نهایی آفرینش تلقیشده و مظهر و مجلای اکمل اسم اعظم پروردگار عالم است.
براعتی برآن است که دلیل متلاشینشدن عالم در اثر نزول کمالات الهی بهواسطۀ وجود انسان کامل یا حجت خداوند بر روی زمین است.