Abstract:
هدف از نگارش این مقاله معرفی، نقد و ارزیابی کتاب اسپینوزا در فلسفهی شوروی است. این اثر مجموعهی هفت مقاله از نویسندگان روس دربارهی بخشهای مختلف فلسفهی اسپینوزا است که تاریخ نگارش آنها به دههی بیست میلادی بازمیگردد، درست زمانی که فیلسوفان روسی به فکر تدوین نظامی فلسفی بودند و در میان آنان مجادلات فراوانی در خصوص ماهیت این نظام صورت میگرفت. دستگاه فکری اسپینوزا از جملهی منابعی بود که گروههای مختلف با رویکردهای کاملاً مخالف، از آن برای پیریزیِ نظام فلسفی خود استفاده میکردند. جرج ال. کلاین، متفکر و مترجم آمریکایی، با احاطهی کامل بر فلسفهی شوروی و فلسفهی اسپینوزا، در سال 1952 این مقالات را از مجلات مختلف آن دوره انتخاب، ترجمه و به همراه مقدمهای مفصل منتشر کرد. در این مقاله ابتدا به معرفیِ کلیِ اثر و خاستگاه آن میپردازیم، سپس درونمایهی مقالات را بهصورت مستقل معرفی میکنیم و در پایان رویکردهای مختلف را تحلیل و نقد میکنیم.
The purpose of this article is to introduce, criticize and evaluate “Spinoza’s in Soviet Philosophy”. This book is composed of seven articles of Russian thinkers about various aspects of Spinoza’s philosophy which have been written in 1920s, when the Russian Philosophers sought to reconstruct a philosophical system and there is lot of controversy among them about the nature of this system. Spinoza’s philosophical system was one of the main sources for them despite the opposite approach to this reconstruction. In 1952, The American thinker and translator, George L. Kline, with complete knowledge of the Russian and Spinoza’s Philosophy, chose and translated these articles from the different Journals of that period and published them with a detailed introduction. In this article, first, we present a general introduction of the work and its origins, then we introduce the content of each article independently and finally analyze, evaluate and criticize the various approaches.
Machine summary:
کتابی مشابه اثر موردنقد در این مقاله که در آن آرای فیلسوفان شوروی، خاصه مارکسیستها، دربارۀ اسپینوزا بررسی شده باشد دستکم بهزبان انگلیسی و فرانسه یافت نشد، 51 و مقالات اندکی هم که نوشته شده یا از مترجم همین اثر است، برای مثال «تفسیرهای روسی اسپینوزا و منابع آلمانی آن»، یا لزوماً دربارۀ دورۀ تاریخی یادشده نیست، برای مثال دو مقاله از کتاب اسپینوزا در قرن نوزدهم (Spinoza au XIX Siècle) (ذیل فصل «اسپینوزا و روسیه») با عنوان «اسپینوزا در فلسفۀ روسیه» (“Spinoza dans la Philosophie Russe”) و «اسپینوزیسم موهوم آنتون چخوف» (“Le Spinozisme Spectral d’Anton Tchekhov”)، یا در آنها فقط نسبت میان اسپینوزا و یکی از متفکران روسی را بررسی کردهاند، مانند مقالۀ «گئورگی پلخانوف، تقریرکنندۀ اسپینوزا» (“George Plekhanov, Lecteur de Spinoza”) در کتاب یادشده، و یا اینکه بسیار کوتاه و خلاصه به مسائل پرداخته است، مانند «مطالعات دربارۀ اسپینوزا در روسیه» (“Studies on Spinoza in Russia”)، نوشتۀ ایگور کافمن (Igor Kaufman).
کلاین اشاره میکند که خوانش مارکسیستی از اسپینوزا نهتنها برای سنتهای غالب غربی ناآشنا و یکسره متفاوت با آنها بود، بلکه این رویکرد خود را از خوانشهای پیش از انقلاب در شوروی از فلسفۀ اسپینوزا نیز جدا میکرد، زیرا «نوشتههای پیشاانقلابی روسی دربارۀ اسپینوزا عموماً انتقادی و منفی بود» (Kline 1952: 3).
دبورین معتقد است اسپینوزا نیز مانند هابز به وجود خدا اعتقاد نداشت اما حضور این اصطلاح را در دستگاه فلسفی خود لازم میدانست و معتقد بود باید فهمپذیر سخن گفت.