Abstract:
این مقاله بر بنیاد نقد و بررسی کتاب سوسیالیسم، ایده شکستخوردهای که هرگز نمیمیرد (اثر کریستین نیمیتز) تالیف شده است. در جایی که نیمیتز بر آن است که ایده سوسیالیسم به رغم شکستهای پیاپیش هنوز زنده است، من بر آنم که مساله مرگ یا زنده بودن «ایده»ها نیست. پدیدارهای ذهنی انسان شامل ایدهها، احکام و ارادهها هستند. ایدهها هیچ گاه نمیمیرند؛ خواه ایده سوسیالیسم باشد یا ایده خدا یا اژدهای هفتسر. مساله اصلی، درستی یا نادرستی ارادههای انسانی است. بر این اساس، من تلاش کردهام تا به شیوه پدیدارشناسی انتقادی، پدیدار کنم که سوسیالیسم یک اراده معطوف به شکست است. هزار بار دیگر هم که تکرار و تجربه شود، چیزی جز شکست را محقق نخواهد کرد. در مقابل، و حسب تجربه تاریخی، این لیبرال سرمایهداری است که ارادههای درست و معطوف به پیشرفت را پیش روی ما نهاده است. برای ما که در فرایند پیشرفت گام نهادهایم، حکم اخلاقی این است که وسوسههای سوسیالیستیک معطوف به توزیع برابر را کنار نهیم. آغاز پیشرفت ما، گام نهادن در مسیر تولید است. تولید و تبادل سرمایه عبارت اخرای گردش آزاد و حق آزادی است. تنها با این حق است که میتوانیم خود را محقق کنیم.
This article is based on a review of “Socialism: A Failed Idea That Never Dies” (by Kristian Niemietz). Where Niemietz believes that the idea of socialism is still alive despite its successive failures, I will argue that the problem is not that the "ideas" are dead or alive. Human mental phenomena include ideas, judgments, and wills. Ideas never die; whether it is the idea of socialism or the idea of God or the Idea of the dragon. The main issue is the rightness or wrongness of human will. Accordingly, I have tried to show, in a critical phenomenological way, that socialism is a will to failure. If it is repeated and experienced a thousand more times, it will achieve nothing but failure. On the contrary, and by historical experience, it is capitalist liberalism that has set before us the right and progressive will. For those of us who have stepped forward in the process of progress, the moral imperative is to put aside the socialist temptations of equal distribution. The beginning of our progress is to step on the path of production. Production and exchange of capital are the other words of free exchange and the right to freedom. It is only with this right that we can achieve ourselves in this worldly world.
Machine summary:
بر بنیاد این مسئله، درمییابیم که، برخلاف سوسیالیسم، سرمایهداری تاجاییکه با تأکید به شیوههای جاری تولید، خلاقیت، آزادی، و انسجام را ضمانت کرده است، در ساخت جامعه و تحقق آینده واسطهگر بوده است.
نکتۀ جالبتوجه اینجاست که نویسنده به اثری از لودیک فون میزس نیز اشاره میکند، اما بهجای اینکه در متن اثر او قصدمندی را ببیند (فون میزس تحتتأثیر پدیدارشناسی برنتانو بوده است) و بهویژه چنانکه فون میزس میگوید که مصرفکنندگان و تولیدکنندگان با آزادی در نظام سرمایهداری میتوانند مقاصد خود را برآورده سازند، به «دو سوءتفاهم» در این کتاب میپردازد (اگر مجاز باشیم کسی را به ابتلای به سوءتفاهم متهم کنیم، این نه فون میزس و پیروان او، بلکه خود نویسنده و هممسلکان اویند).
او، بر بنیاد مطالعات فون هایک، تعبیر زیبایی دارد که خود قیمتهای بازار عصارۀ مقدار گستردهای از اطلاعات است و آن اطلاعات را بهسرعت و بهطور گسترده پخش میکند (همان: 60)، اما به این جملۀ معترضۀ هایک توجه نمیکند که اطلاع همۀ بازاریان (در اینجا استفادهکنندگان از قلع) از اینکه مثلاً منابع قلع در جایی از دنیا کم یا زیاد شده است، این کم یا زیادشدن مهم نیست.
اهمیت، که بسیار مهم است، درخواست استفادهکنندگان از قلع است که «درنتیجۀ آن، آنها باید استفاده از آن را اقتصادیتر کنند» و دیگر اینکه: اگر تنها برخی از آنان از این نیاز جدید آگاه شوند...
تناقض کتاب نیمیتز در این است که، باتوجهبه ایده و احکام سوسیالیستی، ادعا میکند که سوسیالیسم، بهرغم فهرست بلندبالای شکستهایش، همچنان محبوبتر از سرمایهداری است، اما ارادههای معطوف به سوسیالیسم را، که در تاریخ محقق شدهاند، نادیده میگیرد.