Abstract:
نقش الهیات در کنترل و حل بحران فراگیر زیستمحیطی مهم و تاثیرگذار است. آیتالله جوادی آملی با تبیین رابطه انسان و طبیعت مبتنی بر جهانبینی توحیدی و جایگزینی عنوان «خلقت» به جای «طبیعت»، درصدد ارائه راهحلی برآمدهاست. لوازم خاص دیدگاه مذکور مبتنی بر آن است که انسان در مقام خلیفةاللهی، برترین مخلوق هستی بوده و طبیعت مسخر اوست. از سوی دیگر، وی امانتدار و مالک طبیعت بهنحو مشروط و ماذون از سوی خداوند است. درک صحیح این جایگاه به هماهنگی و تعامل مطلوب بشر با طبیعت منجر میشود. ایشان مهمترین موانع ارتباط صحیح انسان با طبیعت را روحیه سلطهجویی و استکبارطلبی بشر امروز بر مبنای جهانبینی مادیگرایانه و انسانمدارانه تعبیر میکند. از نظر ایشان، توجه به آثار و ثمرات مادی و معنوی طبیعت و کارکرد آن در سلامت و رشد معرفتی، عقلانی و روحی انسان و درک تاثیرات متقابل روابط وی با زیستبوم براساس نگرش توحیدی به هستی، عملکرد بشر را نسبت به طبیعت اصلاح و تنظیم مینماید که ثمره آن آبادانی و تکامل مادی و معنوی محیطزیست و حل بحرانهای آن خواهد بود.
One of the most important issues in the philosophy of religion and modern theology is the issue of "evil" which has drawn the attention of scholars of all religions and sects. This problem takes a different form in Islamic theology and is called the "problem of evil". As long as the material world exists, fight with the “evil” continues and non-religious people attack the religious beliefs of God‟s attributes of justice, wisdom and mercy. Therefore, this article tries to explain and analyze Ghazali‟s answers – an Ash'ari Muslim scholar - who made a great effort to solve the problem of evil. Using a "library" research method, this article examines the works of this theologian, tries to understand and present his answers to this issue, and will describe and analyze his approaches and foundations. I extracted six answers from Ghazali's works; some of which seem more acceptable which are: the superiority of good over evil, the best system (nizami ahsan), evil as a factor of growth, and the theory of "compensation".
Machine summary:
2. مقام خليفةاللهي انسان با توجه به نقش محوري انسان در تحولات نظام خلقت و طبيعت، بررسي جايگاه هستي شناختي وي، رکن اصلي مباني انسانشناسي ديني و فلسفي محسوب میگردد و تبيين مقام و نقش خليفةالله در نظام احسن و بررسي نسبت آن با طبيعت، از اصول مهم الهيات زيستمحيطي بهشمار ميرود؛ بهگونهايکه نحوه تعامل انسان و طبيعت و مسئوليتهاي وي در سلامت و حفظ محيطزيست، بر آن مبتني است (جوادي آملي، 1388الف، ص 15).
در الهيات زيستمحيطي آيتالله جوادي آملي، نظريه «خليفةاللهي» علاوه بر تفسير ارزش و جايگاه هستيشناختي انسان در عالم و تعيين روابط ميان مبدأ و معاد، ارتباطات و تعاملات وي با ساير مراتب هستي و مخلوقات را تبيين مينمايد؛ بهگونهايکه نقش محوري خلیفةالله را در ابعاد نظري و عملي حيات انساني، قابليتها و کارکردهاي وي در عرصه حيات فردي و اجتماعي و نتايج مترتب بر آن را در خلقت و طبيعت آشکار ميسازد (جوادي آملي، 1384ب، ص 77).
همچنين توجه به الهيات زيستمحيطي و ظرايف آن در جهت حل بحران ضرورت دارد که با ايجاد پيوند معرفتي ميان جهانبيني الهي و تفسير صحيح از زيستبوم، قلمروها و ارتباطات آن مبتني بر اصول زيستمحيطي حيات انساني تبيين شده و مسئوليتهاي آدمي نسبت به اداره و حفاظت محيطزيست معين ميگردد (جوادي آملي، 1389الف، ص 197).
ميتوان ادعا نمود رشد انديشه و آگاهي آدمي در ارتباط با طبيعت، علاوه بر اصلاح جهانبيني و تعميق روابط معنوي وي با مبدأ هستي، به تنظيم روابط صحيح انسان با خلق، هستي و زيستبوم و بهبود مديريت منابع زيستي ميانجامد که اداره و آباداني محيطزيست از ثمرات آن است (جوادي آملي، 1388الف، ص 132ـ138).