Abstract:
تبیین ساحت ذات الهی از پیچیدهترین و جنجالیترین مسایل کلامی، فلسفی و عرفانی است. پژوهش پیش رو با روش توصیفی تحلیلی به این پرسش پاسخ میدهد که حکمت متعالیه، عرفان و صوفینمایان ذات الهی را در کدامین جایگاه هستیشناختی مستقر میدانند. سپس با بررسی دیدگاههای یادشده به داوری آنها مینشیند. حکمت متعالیه تا آنجا که به تشکیک وجود پایبند است، ذات الهی را برترین رتبه نظام تشکیکی میداند که بهجهت سلب قیدهای مراتب پایین «وجود بشرط لا» نامیده میشود. «وجود بشرط لا» به سبب تقید به سلب، تعین ویژهای از هستی است که عروض آن بر هستی، نیازمند «سلب» یادشده است. ازاینرو نمیتواند بهمنزله ذات بینیاز حق قلمداد شود. صدرالمتالهین با گذار از تشکیک، مانند عارفان، ساحت ذات را وجود نامحدودی ورای تشکیک و محیط به آن میداند؛ اما صدرا با پیروی از عبارات قیصری تعبیرهای یکسانی از ساحت یادشده ندارد. صوفینمایان، با دریافتی نادرست از سخن عارفان، ذات الهی را «وجود لابشرط قسمی» و ساری در اشیا گرفتهاند؛ در نتیجه پنداشتهاند: ذات حق تحقق بالفعلی ندارد و با دگرگونیاش در اشیا تحقق مییابد. ازاینرو برای تحقق خارجیاش نیازمند اشیاست. صدرالمتالهین و حکیم سبزواری این دیدگاه را بهسختی نقد کردهاند. اختلاف نگاه عارفان، حکیمان و صوفینمایان درباره ذات الهی، پیامدهایی دارد که بررسی آنها تصور دقیقتری از دیدگاههای یادشده به دست خواهد داد.
Explaining the realm of divine essence is among the most complicated and most controversial issues in theology, philosophy and mysticism. The present study uses a descriptive-analytical method to answer the following question: “In which ontological position do the transcendental theosophy, mysticism and Sufism regard the divine essence as established?” It then investigates those views to judge them. The transcendental theosophy, as far as it is committed to the gradation of existence, regards the divine essence as the most exalted order of the system of gradation, which is called “negatively-conditioned existence” due to negation of limits of the lower orders. The “negatively-conditioned existence”, due to being limited to negation, is a certain determination of existence whose accidents on existence require the aforementioned “negation.” Therefore, it cannot be considered as the needless essence of God. Mulla Sadra, like mystics, passes over the gradation and regards the realm of the essence as an unlimited existence beyond gradation and enfolding it. However, he follows the Caesarian statements and does not use the same expressions for that realm. The Sufis, with a wrong perception of the mystics’ statements, have regarded the divine essence as “the divisional negatively-conditioned existence” and spreading in everything. Thus, they have maintained that the divine essence has no actualized realization and is actualized by variation in things. Therefore, it requires things to be externally actualized. Mulla Sadra and Hakim Sabzewari have harshly criticized this view. The difference of the views of mystics, philosophers and some Sufis about the divine essence has some consequences, and investigating them gives a more precise image of the aforementioned views.
Machine summary:
حکمت متعالیه تا آنجا که به تشکیک وجود پایبند است، ذات الهی را برترین رتبه نظام تشکیکی میداند که بهجهت سلب قیدهای مراتب پایین «وجود بشرط لا» نامیده میشود.
براساس این اصطلاح سودمند ميتوان گفت: ذات حق از نگاه فیلسوفان «وجود بشرط لا» و از دیدگاه عارفان «وجود لابشرط مقسمی» و از نظر صوفینمایان «وجود لابشرط قسمی» است.
حکمت متعالیه با پذیرش تشکیک در وجود، ذات الهی را برترین مرتبه نظام تشکیکی میداند، که به لحاظ سنخ وجود با دیگر اشیا مشترک است، اما به جهت رتبه وجودی ممتاز و برتر از آنهاست.
اما حکمت متعالیه نیز تا هنگامی که بر ستون کثرت تشکیکی وجود میگردد، ذات الهی را «وجود بشرط لا» و در برابر دیگر وجودها خواهد دانست.
کوتاه سخن اینکه تشکیک در وجود دیدگاه نهایی صدرالمتألهين نیست و «وجود بشرط لا» که برترین رتبه نظام تشکیکی است، نمیتواند بهعنوان ذات الهی قلمداد شود؛ زیرا نهاییترین ساحت هستی و عین آن نیست.
اما این سخن دلیل تمایز نهادن او بین ذات الهی و مقام احدیت نیست؛ زیرا اولاً این قول را به «قوم» نسبت داده و نظر شخصی خویش ندانسته است؛ ثانیاً در ادامه سخنان یادشده، اشارهای به «وجود لابشرط مقسمی» نکرده است.
تلقی نادرست برخی حکيمان از سخن عارفان درباره ساحت ذات الهی تمایز وجود نامحدود (لابشرط مقسمی) از ظهور بیکران او (لابشرط قسمی) کار دشواری است که از توان صوفینمایان بیرون است.
این در حالی است که مراد عارفان از وجود مطلق و ساری در اشیا، در تعابیر یادشده، لابشرط قسمی (فیض منبسط) است، نه لابشرط مقسمی (ذات الهی).